Monday

پیش به کدام سو؟


جمعیت قاتل؟ نیروی قوی تر؟
 و سردرگمی در میان واژه ها

سایۀ سعیدی سیرجانی

به این واژگان نظری بیفکنید: اپوزیسیون، حقوق بشر، سکولاریسم، مدرنیته، ..
به این ابزار نیز نگاهی: اپوزیسیون، حرکت ملی، جریان هدایت شده....
به این اهداف هم نظری: دیکتاتوری یا دموکراسی
حال به صحنه روزگار برگردیم و از نیرو، برآوردی داشته باشیم.
تا وقتی "دام" اصلی کران تا کران گسترده است و دلمشغول بازی با آن واژگان بالا در بدبختی و مرگ جامعۀ ایران بر همین پاشنه خواهد چرخید.
دام اصلی برچیدن "قاتلان حرفه ای و واقعی" جایگیر گشته زیرِ عبای جمهوری اسلامی است. همانهایی که مردم عادی جامعه ابدا از وجودشان هم نه اسمی شنیده ای نه خبری. اگر هم خبری باشد در حمایت از حقوقشان هست و بس! همان برنامه ریزان کشتار افرادِ "مؤثر" در بیداری ایرانیان. همان دو چهرگان که امکان شناختنشان برایت پیش نخواهد آمد مگر، تنها مگر به دامشان افتاده باشی و جستی زده باشی.
در اخبار البته حقوق بشری در میان صدالبته اپوزیسیون آمده بود که محسن آرمین زندانی است. باورم نمی شد چند بار متن را خواندم دیدم درست همین اسم را آورده اند. اگر خبر واقعیت داشته باشد معنی آن را اینگونه برای خودم نمودم: پس تیم احمدی نژاد که آلودۀ این جماعت هستند و خوب صد و هشتاد درجه چرخیدنها و نان به نرخ روز خوری قاتلان حرفه ای را از نزدیک دیده اند دارند بی صدا انتقام ملتی را از آنها می گیرند.
اما طبالان حرفه ای به خارج خزیده تیتر خبری می زنند و از زندانی شدن نمایندۀ سابق مجلس خبر می دهند! نکند مردم بویی ببرند که اصلا قاتلی بوده یا نبوده! اصلا آبی از آب تکان خورده یا نخورده!
نکته اینجاست: بحث ابدا سر سکولار یا غیر سکولار، دیکتاتوری یا دموکراسی، و واژگان دیگر نیست. کار اینجاست: این حلقه و گروه خطرناک بر جان و مال ایرانی مسلط گشته بایست برچیده شوند. بدون برچیدن این تیم سخن از هر مدینۀ فاضله ای لطیفه ای بیش نیست.چه کسی می تواند و دارد این گروه خطرناک را نفر به نفر برمی دارد؟همانها که از سابقه و امروز آنان آگاهند.
اما این همان شمشیر دودم هست. یعنی قدرت خارجی همراه با گروهی از قدرت داخلی در پی جمع کردن همان نوچه هایی هستند که سالها پیش لباس تروریستی را از آنها در ظاهر گرفتند و به ردای وکالت و وزارت نشاندند! مگر صلح در منطقه رقم بخورد! خوب این قدرت مافوقِ این جنایتکاران من و تو ملّت که نیستیم. اگر در این میان هوا را بر ما بردارند! یا بهتر بگویم هوا برشان دارد که خوب از همین گروه همکار داخلی دیکتاتوری محبوب می تراشیم تا مردمِ ترسان از بی نظمی و آشوب، آرام بگیرند، شما و من چه کاری از دستمان ساخته است؟
اگر این زمان واقعیت را آنگونه که هست و برگ به برگ بیان نکنیم: یعنی نگوییم این  زمانِ بیش از سه دهه کدام گروه و چه افرادی در پشت برنامه ریزی این همه جنایت بوده اند، گیرم اگر برگ برگشت و بازویی قوی تر از آنان در پی برچیدن این قاتلان افتاد، تکلیف به قدرت کامل خزیدن و مهر تقلبی دیکتاتوری محبوب یا دموکراسی البته همراه با مدیریت بحران! چه خواهد شد؟
یاد دو خط از سرودۀ حمید مصدق افتادم  که:
... چه کُند می وزی تو ای نسیمِ بی تلاش بِوَز!
و این تنِ فسرده و عصای موریانه خورده را فروبپاش.

 همین بازوی اندکی قوی تر، که سر به انتقام گیری برداشته، به کمک نیروی خارجی که به سودای صلح منطقه باز به یاری آمده، به گونه ای همراه سرپوش بر آنچه واقع شده می گذارند.  پاک می مانی که  حتما خواب آشفته ای برای فردایمان دیده باشند. نکته در کنترل بازوی قدرت داخلی است: تیم در آب نمک خوابانیده جنبش سبزی رفراندومی با یک نهیب آن گروه داخل سرِ جای خوشِ معاملات ملکی خارج خواهند نشست، اما چه و در چه زمانی بایست که و کدام گروه بر قدرت مطلق گرفتن این بازوی داخلی فائق آید؟
یادمان باشد، این بازوی داخلی است که دارد ملّتی را از شرّ یک گروه آدمکش حرفه ای راحت می کند. اما خود این بازوی داخلی مادامی که البته اپوزیسیون به فکر بحث بر سر واژه های سرگرم کنندۀ خویش باشند به آرامی در لباس محبوبیت خزیده و باز آش همان آش می شود و  کاسه همان.