Wednesday

مگسان گرد شیرینی قدرت

مگسان گرد شیرینی قدرت

دوستان؛

این روزها لاشخورها به عینه به حرکت افتاده اند. بلای قدرت دوستی و پوچی تا مغز استخوانشان نفوذ کرده.

رادیو صدای ایران؛ که هر روز یک علم را هوا کرده و مشغول البته! مبارزه بوده امروز دیگر شورای رهبری اش را راه انداخته. رهبری چه؟ با چماق بدستانی چون قایم مقامی ها؟رهبری " فریب مردم" و گرفتن قدرت رهبری مردم از آنان؟

تیم فخرآور نیز کوتاه نیامده و به دنبال دلار و اعتبار از بودجه "کمک به اپوزیسیون ایرانی" اول خط جا خوش کرده.

تلخی وضع از این قرار است. در داخل نیز چپ و راست به تیم ریاکار خاتمی جایزه پشت جایزه هست که بخشیده می شود. همه در راستای یک هدف. خفقان و نگاه داشتن مردم ایران. مبادا که با هم تماس برقرار کنند و بنای استبداد را در هر لباسی نابود گردانند.

مریدان مکتب سود و دلار و یورو هم که مانند مور و ملخ لشکرشان بر سرمایه ایرانی افتاده است.

مشکل کجاست؟ اینان روحیه شان؛ اصل اشان و وجودشان سواری گرفتن است و بس. زشتی کارشان آنجاست که به اصیل ترین ارزش ها چنگ می اندازند. همان کاری که جمهوری اسلامی انجام داده و می دهد. اینان را تفاوتی با جمهوری اسلامی نیست. از عطا بخشی اروپاییان بگیر تا بودجه و دعوت کاخ سفید را می خواهند چهار قبضه خویش کنند.

اینجا بی اعتنایی به آب در هاون کوفتن اینان راه حل است. خط را کجا بایست قرار داد؟ تغییر و براندازی جمهوری اسلامی را چگونه می توان به انجام رسانید اگر اینان هنوز با قبضه کردن بلندگوهای منبر گشته شان راه را بسته اند. آن خط و ملاک شناخت نامه اینان و سخنان و کارهایشان است.

صدای "نیاز" نو آوری را می شنوی. نبض حرکت دربند را فریادش را می شنوی. بچه ها؛ جوانان؛ روشن اندیشان کار ما با اینان جداست . نفس و دم حرکت را می شنویم. در بزنگاه بایست اینان را با همه طبل های بلند تو خالی اشان بر سر جایشان نشانیم. کار " تغییر" و انقلاب راستین است.

نگاه کنید: اسامی را برای نمونه می آورم. آقای داریوش همایون را چه اشتراکی است با آزادیخواه ایرانی؟ کارنامه این چند سال ایشان را نگاه کنید. جز دست اندازی به واژه " مشروطه". جز اینکه همان شخصیت حزب رستاخیز درست کنی را ادامه دادند. نگاه کنید به حسین باقرزاده ها. ببینم در کدام برنامه ای در همین چند سال اینها ایستادند و سخن از حق مردم ایران گفتند؟ رفراندون قانون اساسی جمهوری اسلامی را که یادمان هست. کدام یک از اینان و جماعت اتحاد جمهوریخواهان نام نهاده و .. کدامیک علیه همین خاتمی ایستادند؟ حتی همان کارزاری که به لوث کشاندندش را چون امضا گذاردن، امضای کدامیک از اینان را یافتید که می گویند علیه تداوم جمهوری اسلامی همصدا گشته اند؟

و تو و من و حجت و سیما و شمیم و مانی و امید و میثم و همه مان متحیر از خوش رقصی اینان نه به دام اشان خواهیم افتاد و نه بهایی بر این همه اعتبار تراشی اشان خواهیم بخشید.

حرکت کوچکی نبود که با شعله خرد از دام البته! احزاب رهیدن. اما این تشنگان قدرت و دیکتاتورهای بالقوه در لباس دیگری به معرفی خود ادامه می دهند.

قدرت یک جامعه در چیست؟ نمودش مگر نه اینکه در توان اقتصادی؛ سیاست و اجرای آزادی و حقوقش آشکار می شود. مگر نه این است که خرد و ارزش های یک جامعه "ذخیره" واقعی او است در رقم زدن سرنوشت اش. مگر نه این است که با ایستادگی و فهم این ارزش ها می تواند سیستم قبضه شده در دست تهی از ارزشان با قدرت را بشکند. جایگزین چه بایست باشد؟ مگر نه این است که می بینیم جمهوری اسلامی ناگزیر تغییر لباس است. نه در نظرگاه تو و من. چون می خواهیم این سیستم ریا نابود شود و دیگر ایجاد نگردد. برای همین به لباس هایش نگاه می اندازیم. کار امروز تو و من: نابودی این سیستم است و هموار کردن راه پایه ریزی آینده ای که از شعار و دست اندازی بدور است. قدرت را از آن مردم می داند. ساده و صریح. نه آن را موهبت الهی می بیند نه آن را در طوطی ورد برداشتگان دغلکار پنهان زیر شعار حقوق بشر. حق سیاسی ای که اینگونه در ایستادگی با دغلکاران، زاده می شود است که می تواند بر سیستم اقتصادی درست مهر وجود نهد.


این بار؛ بار مردم ایران است. روشن نظران خونین جگری که از هر دست درازی بیزارند. مردمی که میان اینان و جماعت داخل سیستم جمهوری اسلامی وجه مشترک : استبداد و دست اندازی به قدرت و توان مردم را آشکار یافته اند.

سایه