سر حقه
حقه فخرآور
گفتی ایران و ایرانی برایت سازگارا محسن رضایی و احمدی نژاد خوش رقصی کردند
گفتی زندانی سیاسی برایت اکبر گنجی تراشیدند
گفتی حق بشر برایت باقی و خاتمی و عبادی و کار فرستادند
گفتی جوانان برایت این نوبر را بلندگو بخشیدند!
سخن از چرا در این میان نیست. در این نیز تردیدی نیست که تیشه به ریشه زنان در تلاشند تا آن تهاجم فرهنگی را به اجرا برسانند. چه باید کرد مهم است.
اینکه این ناخالصیها نمایان شود تا آن مخالف واقعی ایستاده بماند مهم است.
می گویند مردم چرا کاری نمی کنند؟ چرا به خیابان نمی آیند. حالی شان نیست مردم با چه نگرانی تماشاگر این خوش رقصان اند ومبارزه را با در صحنه عمل بودن تجربه می کنند. خاموشی اکنون خود کار است. در دامی گشاده که با بندی محکم به هم خواهد آمد نمی خواهند آخرین دم حیات را در بزنگاه در دست فرصت طلب این جماعت بنهند. مردمی که می دانند موج سواران این سالها، فرصت طلبانی اند که از هر رخنه و پناهی منتظر سوار بر موج قدرت مردم شدن اند. افرادی که حرکت و خروش مردم را به هیجان و بلوایی می چرخانند و مدعی عامل تحول و تغییر می خواهند که شمرده گردند. با شعارات آشنا؛ و با مشت باز شده در برابر مردم؛ همان آش و همان کاسه استبداد را باز سیرآب کند.
آقایان خانمها خاطرتان جمع باشد تا اینان به عنوان دست دراز بر آرمان و خواسته مردم در صحنه خوش رقصی کنند مردم نیز از پا در خیابان های سیاسی نهادن گریزانند. چاره این بلا تدبیری است که رازش در دل روشن نظران شوریده سر خونین جگر نهفته. زمان آن مهم است.
مردم خشم خود را در دلشان پاس داشته اند و می دانند این گوهری است که به سود ناکسان نمی بایست که افکنده شود.
تلخ است شاهد تاراج بودن. تلخ است شاهد کشتار بودن. چشیدن این همه تلخی در این همه سال یک نتیجه مثبت که داشته حس قوی بیداری است که پنهان از چشم هاست. حس در بزنگاه رفتار نمودن. حس ایستادگی و درست ایستادن. حس تن ندادن به ضربه تهاجم اینان و در برابر آن ریشه را محکم نمودن. این حکایت مردم ایران است. مردمی که این بار تیز و هشیار بدون اینکه ناآشنایان با این اسم شب و کلید شکست تاریکی بویی از آن برده باشند از میان این همه ریا و تزویر قد بلند می کنند و به موقع هم شیشه عمر این ستم را به زمین خواهند زد. یادمان باشد: زهر و پادزهر پا به پای هم قوی می شوند. یادمان باشد بلای جمهوری اسلامی زمانی یکباره و تماما برچیده خواهد شد که همه نیرو ها دور از دسترس فرصت طلبان در بطن وجود آگاه انباشته گردد.
اینک پیش لرزه های این حرکت خود را نمایان ساخته برای همین نیز از در و دیوار " اپوزیسیون تراش" پیدایشان گشته. لیک این نیرو بدان حد توانمند است که با چنین سد هایی نه از مسیرش به دور افتاد نه از توان اش کاسته گشت. انگار این صحنه ها هر یک صافی ای گشتند در محک ایستادگی. این خود بهایی است که مردم برای رسیدن به آزادی دارند می پردازند.
گفتم گفتیم ایران و ایرانی آن جماعت در پناه این شعار خزیدند تا از قافله نوکیسگان عقب نیافتند و رسیدیم بدانجا که گفتیم جوانان شیشه عمر این دیو را خواهند شکست که سرو کله جوانسالی در میان مدعیان مبارزه با جمهوری اسلامی پیدا شد که با برنامه به قصد شکست " جوانان" راهی این دیاراش کرده اند.
فخرآور و عطری و افشاری هیچ یک نمود جوان ایرانی نمی باشند. اینان نمود فرصت طلبان موقع شناسی اند که با برنامه به صحنه آورده شدند. حیف از جوانی اشان. دریغ از این که با داشتن زمان درجه ای تغییر در راه از پیش تعیین شده شان ندادند . اینان نه نمود جوان ایرانی اند نه توانمند شکستن طلسم ستم.
فخر آوری که با سواستفاده از جوانسالی اش جماعت فرصت طلب این ور آب هر لحظه در دروغگویی بیشتر و پیشتر فرو بردندش. جوری که دیگر نه حریمی دارد و نه قالبی. منظورم از حریم و قالب آن اصلی است که " هویت" را تشکیل می دهد. چنان جوانسال پرروی پر ادعایی که نه حق می شناسد نه دیگر بویی از ارزش برایش آشنایی دارد. ناقوس فردایی تیره که سنگ بر روی سنگ بنا نگردد. چهره ای که با سو استفاده از " جوانی" برای ضربه زدن به " جوان ایرانی" به صحنه بازی آورده شده است. دام فقر؛ دام اعتیاد؛ دام شهادت؛ دستهای آشکار این سیستم جنایت پیشه است. دست نه چندان آشکارش آن داربستی است که ستم در پناه اش نیرو می گیرد.
زمانی نگذشت که بازی اش آشکار گشت. دریغ از دوست که " فخرآور" ها را هنوز به صحنه می کشاند . به هوش باشیم. کار همانا پاس آزادی است و آزادگی. ارزش های فرهنگی و ادب ایرانی نه تعارف و تملق را می پذیرد نه وقاحت و پرده دری را. میدان دادن به فخرآورها رقم زدن تیره ترین آینده خواهد بود. یادمان باشد تهاجم فرهنگی تنها در چهره سروش ها خلاصه نمی شود. از این دام نیز بایست بگذریم.
داربستی که امروز ما در لباس اپوزیسیون قلابی و جوان مصنوعی به ایفا نقش در آمده. این همه تنها به منظور یک هدف است: به کنترل در آوردن حرکت مردم. امیدشان کاستن از بزرگی این نیرویی است که سالها ایستادگی کرده و امروز خاموش و سرد البرز را از صبوری و ایستادگی به چالش کشانیده. رو به استفامت و ایستایی البرز دارد و در بزنگاه نابودی سیستم جمهوری اسلامی را رقم خواهد زد. آری؛ از این خروش خود سیستم به خوبی آگاه است. بازی به جایی خواهد رسید که این سکوت این سیتسم را خلع سلاح کامل خواهد کرد. آری.
بیست و هفتم امرداد
سایه
<< Home