موج واقعیات نمود حقیقت آشکار
دوستان ببخشید که نوشته درهم و برهم است. فکرم مجال دسته بندی این واقعیات را نیافته.
ابدا نمی خواهم این فشار روحی را منتقل کنم. دلسردی و ناامیدی همان چیزی است که تیشه بدستان تشنه ریشه آرزویش را می کشند.
زمان زمان بیداری است و ایستادگی در مقابل همه ترفندهای نابود کننده ایران و ایرانی.
حرفهایم پراکنده است اما فرصت نظم اش نیست.
اکبر محمدی را کشتند. جسمش را کوباندند اما روح سرکش آزادگی و راستی تنها در برابر ناملایمات است که خود را به محکمی نشان می دهد. ساعتها تلاش می کردم دنبال بهانه ای باشم و با دور و تسلسل باطل " نسل لوس گشته و نسل مسوول پس از آن" خیال خودم را راحت کنم که این جبر طبیعت است و فضولی ها به تو نیامده... دیدم نه. سلسله آزادگان حد و مرز و خط کشی نسل را نمی فهمد. ارزش ایرانی همان پاکی و راستی است با چاشنی محبت و مسوولیتی که هیچ مالک و ملکیتی را تاب نمی آورد و هماره در جریان بوده و هست.
نادر هست اما چنان محکم که جماعت عوام را با همه مکر و دسیسه چینی هایشان ناچیز ناچیز نشان می دهد.
یادمان باشد؛ این گوهر ایرانی؛ ایرانی را ایرانی نموده. این ارزش ایرانی است. فرنگی و چین و ماچین اش هم انگشت به دهان این شهاب های چون تیر آرش اند. هر چند در برابرش تا می بینیم دست دراز و استفاده چی فراوان. حتی از واژه ها هم نمی گذرند و سند این تهاجم همان استفاده از نام شهاب بر موشک های انسان کش اشان است و دار و دسته شهادت طلب و سینه زن.
دریغ؛ آری دریغ. اینها هم در طی زمان همان جماعت که بوده اند مانده اند. اما سخن از " امروز " است و بیداری یک نسل. در خلال همه " مارکتینگ ها و دغل تراشی ها" تشنه یافتن اصل است و چنان حس و شناختی یافته که یکباره هم تعبد را به محاکمه کشانده هم به سادگی یک کلام " بد شدن حال" از این همه ریا و دغل ، جماعت تاخت و تاز کننده را خلع سلاح می کند.
امیدم به فرزندان ایران است و بس. نه اینکه چوب و فلک محکومیت بر جماعت بالای پنجاه سال رانده شود. اما اینها با هشت سال خاتمی و نان به نرخ روز خوردنشان کار درخشانی نکرده اند تا با اعلامیه و بیانیه اعتبارکی بتراشند. جماعت حزب و گروه تراشی که خلاف اصل سازمان و برنامه رفتار نموده و چون سنگ های سر راه نوشی که نبوده جز نیش نیستند. با چنان نیش بازی که جز مقام و قدرت راضی نمی شود! ای دریغ که نه زمان را می شناسند نه داده های روز را.
دوستان؛ جمهوری اسلامی نامش تمام شد. تا چند هفته دیگر این اسم برداشته می شود. مهم مهره چینی های این زمان است. می دانم همه بندبازی های دسته و گروه ها را به خوبی دنبال می کنید. نمی خواهم برگه را با آوردن نام اینان آلوده کنم. بگذار به این بسنده کنم که از آن باقی های جایگزین نموده در "فلان دستگاه ملقب به حقوق بشر" بگیر تا همین مدعیان حقوق بشری بودجه تراشی که یک روز آقاجری را علم می کنند یک روز گنجی... جوان ایرانی نبایست به دام هیچ یک از اینان بیافتد. اینانی که " سیاست" را به ریا و سود آلوده کرده اند نه دردی را دوا هستند نه با " ارزشی" که ایران را ایران نموده سنخیتی دارند.
دوستان؛ بازاریابی جماعتی که در همین آمریکا هستند لباس تن تو و من ایرانی نه بوده نه خواهد بود. دست درازی های روسیه حاتم طایی شدنهایش هم جز بلند شدن آه " وای وطنا" نتیجه ای نداشته و نخواهد داشت. می گفتیم جمهوری اسلامی است که موازی تراشی می کند می بینیم اصل استفاده کردن آن هم به سود خویش همین موازی تراشی است و همه اینها هم خبره این فن اند.
دوستان؛ پشت پا زدن به این مدعیان دسته و گروه راه انداز هم لازم است هم دشوار. اگر اصل را بر حاکمیت مردم نهاده ای؛ کار درست است. اینها که شعارش را می دهند بگذار به کنار. اما سختی کار در این است که در بزنگاه نادیده انگاشتن این جماعت؛ بی سازمان بودن به این شکل؛ چنان ارتباط فکری قوی را می طلبد تا بتوانیم
بمانیم . ارتباط قوی که درایت سیاسی و آگاهی پایه گذارش است. چنان قدرتی را دارد که به نگاه نیز هزار نکته ناگفته را بیان می دارد.
می دانم؛ در این بزنگاه از صافی گذشتن ها، هم را یافته ایم. همین اصل پایداری آزادگی ایرانی را رقم می زند. این پیچ آخر را نیز بدور از دلسردی بدور از جار و جنجال بیجا راه انداختن که هر یک به نوعی آبشخور فرصت طلبان است خواهیم گذراند.
اکبر محمدی فرزند ایران است. دستاویز این دغل بازان نمی شود. اگر من و تو فرزند ایران پاس او را بداریم و مجالی به کمین کردگان خیز بردار ندهیم.
اصل روشن است راه روشن است. به سادگی روراستی و صراحت افرادی که این بیست و هفت سال دمی از نشان دادن چهره های مزور جمهوری اسلامی کوتاهی نکرده اند. کسی آورنده آزادی نمی شود. کسی هم شکننده زنجیر استبداد از پای دگری نمی شود. مگر آنهایی که در این مسیر هیچ از کار ننشسته اند و با هم نوایی نهفته در سینه شان چنان فریادی را در فضای سکوت زده خواهند گشود که دور فرصت طلبان بسر رسیده است. همان آنهایی که مردم مردم اند.
به رفتن جمهوری اسلامی به نامش بسنده نخواهیم کرد. این سیستم را یکجا نمی خواهیم.
ابدا نمی خواهم این فشار روحی را منتقل کنم. دلسردی و ناامیدی همان چیزی است که تیشه بدستان تشنه ریشه آرزویش را می کشند.
زمان زمان بیداری است و ایستادگی در مقابل همه ترفندهای نابود کننده ایران و ایرانی.
حرفهایم پراکنده است اما فرصت نظم اش نیست.
اکبر محمدی را کشتند. جسمش را کوباندند اما روح سرکش آزادگی و راستی تنها در برابر ناملایمات است که خود را به محکمی نشان می دهد. ساعتها تلاش می کردم دنبال بهانه ای باشم و با دور و تسلسل باطل " نسل لوس گشته و نسل مسوول پس از آن" خیال خودم را راحت کنم که این جبر طبیعت است و فضولی ها به تو نیامده... دیدم نه. سلسله آزادگان حد و مرز و خط کشی نسل را نمی فهمد. ارزش ایرانی همان پاکی و راستی است با چاشنی محبت و مسوولیتی که هیچ مالک و ملکیتی را تاب نمی آورد و هماره در جریان بوده و هست.
نادر هست اما چنان محکم که جماعت عوام را با همه مکر و دسیسه چینی هایشان ناچیز ناچیز نشان می دهد.
یادمان باشد؛ این گوهر ایرانی؛ ایرانی را ایرانی نموده. این ارزش ایرانی است. فرنگی و چین و ماچین اش هم انگشت به دهان این شهاب های چون تیر آرش اند. هر چند در برابرش تا می بینیم دست دراز و استفاده چی فراوان. حتی از واژه ها هم نمی گذرند و سند این تهاجم همان استفاده از نام شهاب بر موشک های انسان کش اشان است و دار و دسته شهادت طلب و سینه زن.
دریغ؛ آری دریغ. اینها هم در طی زمان همان جماعت که بوده اند مانده اند. اما سخن از " امروز " است و بیداری یک نسل. در خلال همه " مارکتینگ ها و دغل تراشی ها" تشنه یافتن اصل است و چنان حس و شناختی یافته که یکباره هم تعبد را به محاکمه کشانده هم به سادگی یک کلام " بد شدن حال" از این همه ریا و دغل ، جماعت تاخت و تاز کننده را خلع سلاح می کند.
امیدم به فرزندان ایران است و بس. نه اینکه چوب و فلک محکومیت بر جماعت بالای پنجاه سال رانده شود. اما اینها با هشت سال خاتمی و نان به نرخ روز خوردنشان کار درخشانی نکرده اند تا با اعلامیه و بیانیه اعتبارکی بتراشند. جماعت حزب و گروه تراشی که خلاف اصل سازمان و برنامه رفتار نموده و چون سنگ های سر راه نوشی که نبوده جز نیش نیستند. با چنان نیش بازی که جز مقام و قدرت راضی نمی شود! ای دریغ که نه زمان را می شناسند نه داده های روز را.
دوستان؛ جمهوری اسلامی نامش تمام شد. تا چند هفته دیگر این اسم برداشته می شود. مهم مهره چینی های این زمان است. می دانم همه بندبازی های دسته و گروه ها را به خوبی دنبال می کنید. نمی خواهم برگه را با آوردن نام اینان آلوده کنم. بگذار به این بسنده کنم که از آن باقی های جایگزین نموده در "فلان دستگاه ملقب به حقوق بشر" بگیر تا همین مدعیان حقوق بشری بودجه تراشی که یک روز آقاجری را علم می کنند یک روز گنجی... جوان ایرانی نبایست به دام هیچ یک از اینان بیافتد. اینانی که " سیاست" را به ریا و سود آلوده کرده اند نه دردی را دوا هستند نه با " ارزشی" که ایران را ایران نموده سنخیتی دارند.
دوستان؛ بازاریابی جماعتی که در همین آمریکا هستند لباس تن تو و من ایرانی نه بوده نه خواهد بود. دست درازی های روسیه حاتم طایی شدنهایش هم جز بلند شدن آه " وای وطنا" نتیجه ای نداشته و نخواهد داشت. می گفتیم جمهوری اسلامی است که موازی تراشی می کند می بینیم اصل استفاده کردن آن هم به سود خویش همین موازی تراشی است و همه اینها هم خبره این فن اند.
دوستان؛ پشت پا زدن به این مدعیان دسته و گروه راه انداز هم لازم است هم دشوار. اگر اصل را بر حاکمیت مردم نهاده ای؛ کار درست است. اینها که شعارش را می دهند بگذار به کنار. اما سختی کار در این است که در بزنگاه نادیده انگاشتن این جماعت؛ بی سازمان بودن به این شکل؛ چنان ارتباط فکری قوی را می طلبد تا بتوانیم
بمانیم . ارتباط قوی که درایت سیاسی و آگاهی پایه گذارش است. چنان قدرتی را دارد که به نگاه نیز هزار نکته ناگفته را بیان می دارد.
می دانم؛ در این بزنگاه از صافی گذشتن ها، هم را یافته ایم. همین اصل پایداری آزادگی ایرانی را رقم می زند. این پیچ آخر را نیز بدور از دلسردی بدور از جار و جنجال بیجا راه انداختن که هر یک به نوعی آبشخور فرصت طلبان است خواهیم گذراند.
اکبر محمدی فرزند ایران است. دستاویز این دغل بازان نمی شود. اگر من و تو فرزند ایران پاس او را بداریم و مجالی به کمین کردگان خیز بردار ندهیم.
اصل روشن است راه روشن است. به سادگی روراستی و صراحت افرادی که این بیست و هفت سال دمی از نشان دادن چهره های مزور جمهوری اسلامی کوتاهی نکرده اند. کسی آورنده آزادی نمی شود. کسی هم شکننده زنجیر استبداد از پای دگری نمی شود. مگر آنهایی که در این مسیر هیچ از کار ننشسته اند و با هم نوایی نهفته در سینه شان چنان فریادی را در فضای سکوت زده خواهند گشود که دور فرصت طلبان بسر رسیده است. همان آنهایی که مردم مردم اند.
به رفتن جمهوری اسلامی به نامش بسنده نخواهیم کرد. این سیستم را یکجا نمی خواهیم.
<< Home