پادزهر جمهوری اسلامی بازوهایش نمی باشد
حکایت هیولای بازو زای جمهوری اسلامی و مردم ایران
هیولایی که یک تنه بیش ندارد اما تا توان دارد بازو می سازد. از مجاهدین خلق نام اش بگیر تا مسعود بهنود و دیگر فرصت طلبانش.
رمز این بازوزایی همین ویژگی " فرصت طلبی " است. همه این بازوها تا زمانی به این تنه می چسبند که فرصت هایشان بر باد نرود.
ایراد نه تولید این هیولاست نه زایش این بازوها. ایراد دامن زدن نابخردانه و بنا بر " رسم روزگار" که جماعت " مد" اش می خوانند: موازی تراشی است به منظور نابود کردن هر بازو.
همین کوته زمانی بیش نگذشته که با ادعای: استفاده از " فخرآور" بمنظور میدان ندادن به " افشاری و عطری" خود به تولید بازوهای " فرصت طلب" یاری رساندند.
یادمان باشد که این بازوها باز بدلیل همین " فرصت طلبی" منتظر فرصتی اند تا خود " خود هیولا" شوند.
یادمان باشد که این بازوها و تنه این هیولا تنها دردی که نمی شناسد درد مردم است.
یادمان باشد بها دادن به هر یک از این بازوها بمنظور نابودی تنه هیولای فعلی " نابود کننده ترین" بازی هاست.
نابود کننده " آزادی و رفاه مردم ایران". در آن زمان است که از دامی هلاک کننده به هلاک کننده ای یکسان نه پناهی می توان برد نه امید نجاتی.
دلیل ماندن این نکبت جمهوری اسلامی همین خصوصیت " فرصت طلبی" و دست درازی آن هم خصوصا به " جوانان" این سرزمین بوده است.
می گوییم " چشم اسفندیار" نابود کننده هیولا و بازوهایش همانا " جوان خردمند هشیار" است. فورا بازوها ساخته می شود و گروهی به سبک " سروشیان انقلاب فرهنگی اشان" ؛گروهی با ادعای " کنفدراسیون" سازی اشان و ده ها گروه و دسته " مدعی" برایت ردیف شده اند تا سوار موج شوند و تا در تداوم هیولا سازی وقفه ای حاصل نگردد.
دوستان؛ ایستادن و نشانه گرفتن چشم اسفندیار این هیولا در " اصالت و ناب بودن " مبارزین است و بس. کسانی که خود زاییده و بازوهای این هیولا بوده اند الفبای دیگری نیاموخته اند جز دست درازی.
برای " ایران" و " آزادی ایرانیان" بها دادن امروزین به هر یک از بازوهای این هیولای جمهوری اسلامی زهر کشنده ای است که در فردا فرصت و مجال پادزهر سازی اش از بین رفته است و دیگر نه نامی از ایران خواهد ماند نه از آزادگان.
زمان این پادزهر حیاتی است. این کار امروز " بیداران" هست. همین ماجرای بیست و یک آذر حکایت از اوج ای دست درازی دارد و نتیجه ای جز " اتحاد درندگان" نخواهد داشت. نگاه کنید از بازتاب محسن رضایی اش بگیرید و احمدی نژادش تا تارنماهای مجاهدین و کمونیست کارگری و راه توده.... همگی در یک خصوصیت مشترک: استفاده از فرزندان ایران برای رسیدن به یک هدف . دست درازی که شاخ و دم ندارد: به اسم " خلق" و " کارگر" و " دانشجو" و " البته نظام عدالت پیشه اسلامی!" همه گسیل گشته اند تا مبادا " مردم" صدایشان شنیده شود.
دوستان؛ رهایی در نبض " مردمان" نهفته است و زدن این بازوها. بازوهایی که جز تغذیه جمهوری اسلامی کار دیگری را انجام نداده اند حتی به بهای " جان فرزندان" ایران زمین. زدن این بازوها " جهان" را با واقعیت کریه و ساده " جمهوری اسلامی" آشنا خواهد کرد که " یک مشت ملا" را از آغاز کسی برایشان اعتباری باز نمی کرد اگر این " بازوها" در کار نبودند.
سایه
آذر ماه
هیولایی که یک تنه بیش ندارد اما تا توان دارد بازو می سازد. از مجاهدین خلق نام اش بگیر تا مسعود بهنود و دیگر فرصت طلبانش.
رمز این بازوزایی همین ویژگی " فرصت طلبی " است. همه این بازوها تا زمانی به این تنه می چسبند که فرصت هایشان بر باد نرود.
ایراد نه تولید این هیولاست نه زایش این بازوها. ایراد دامن زدن نابخردانه و بنا بر " رسم روزگار" که جماعت " مد" اش می خوانند: موازی تراشی است به منظور نابود کردن هر بازو.
همین کوته زمانی بیش نگذشته که با ادعای: استفاده از " فخرآور" بمنظور میدان ندادن به " افشاری و عطری" خود به تولید بازوهای " فرصت طلب" یاری رساندند.
یادمان باشد که این بازوها باز بدلیل همین " فرصت طلبی" منتظر فرصتی اند تا خود " خود هیولا" شوند.
یادمان باشد که این بازوها و تنه این هیولا تنها دردی که نمی شناسد درد مردم است.
یادمان باشد بها دادن به هر یک از این بازوها بمنظور نابودی تنه هیولای فعلی " نابود کننده ترین" بازی هاست.
نابود کننده " آزادی و رفاه مردم ایران". در آن زمان است که از دامی هلاک کننده به هلاک کننده ای یکسان نه پناهی می توان برد نه امید نجاتی.
دلیل ماندن این نکبت جمهوری اسلامی همین خصوصیت " فرصت طلبی" و دست درازی آن هم خصوصا به " جوانان" این سرزمین بوده است.
می گوییم " چشم اسفندیار" نابود کننده هیولا و بازوهایش همانا " جوان خردمند هشیار" است. فورا بازوها ساخته می شود و گروهی به سبک " سروشیان انقلاب فرهنگی اشان" ؛گروهی با ادعای " کنفدراسیون" سازی اشان و ده ها گروه و دسته " مدعی" برایت ردیف شده اند تا سوار موج شوند و تا در تداوم هیولا سازی وقفه ای حاصل نگردد.
دوستان؛ ایستادن و نشانه گرفتن چشم اسفندیار این هیولا در " اصالت و ناب بودن " مبارزین است و بس. کسانی که خود زاییده و بازوهای این هیولا بوده اند الفبای دیگری نیاموخته اند جز دست درازی.
برای " ایران" و " آزادی ایرانیان" بها دادن امروزین به هر یک از بازوهای این هیولای جمهوری اسلامی زهر کشنده ای است که در فردا فرصت و مجال پادزهر سازی اش از بین رفته است و دیگر نه نامی از ایران خواهد ماند نه از آزادگان.
زمان این پادزهر حیاتی است. این کار امروز " بیداران" هست. همین ماجرای بیست و یک آذر حکایت از اوج ای دست درازی دارد و نتیجه ای جز " اتحاد درندگان" نخواهد داشت. نگاه کنید از بازتاب محسن رضایی اش بگیرید و احمدی نژادش تا تارنماهای مجاهدین و کمونیست کارگری و راه توده.... همگی در یک خصوصیت مشترک: استفاده از فرزندان ایران برای رسیدن به یک هدف . دست درازی که شاخ و دم ندارد: به اسم " خلق" و " کارگر" و " دانشجو" و " البته نظام عدالت پیشه اسلامی!" همه گسیل گشته اند تا مبادا " مردم" صدایشان شنیده شود.
دوستان؛ رهایی در نبض " مردمان" نهفته است و زدن این بازوها. بازوهایی که جز تغذیه جمهوری اسلامی کار دیگری را انجام نداده اند حتی به بهای " جان فرزندان" ایران زمین. زدن این بازوها " جهان" را با واقعیت کریه و ساده " جمهوری اسلامی" آشنا خواهد کرد که " یک مشت ملا" را از آغاز کسی برایشان اعتباری باز نمی کرد اگر این " بازوها" در کار نبودند.
سایه
آذر ماه
<< Home