Wednesday

آیینه

آیینه

می دانی؛ مشکل " شخص ملی" است.

اخبار و رویدادها را کنار هم می گذاری. آنچه در این چند ساله انجام رسیده ترسیم نقشه ای است مصنوعی برای جهان. چرا مصنوعی؟ چون بار سیاسی ندارد.
نگاه کن به جریان در دو منطقه: خاور میانه و امریکای لاتین. هر چند می دانی بار " عدالت اجتماعی" به اوج نمود خود در سرتاسر جهان رسیده؛ اما نقشه و طرح های ظاهری از معنا تهی گشته اند.

به زبانی دیگر: یک سمت کشش و نیاز عدالت اجتماعی است و در دیگر سو تغییر مهره ها و سیاست بازی جهانی. این دومی از لحاظ زمانی پاک از نیاز نخست عقب افتاده است. برای همین نیز نمی تواند طرح عملی را بریزد. آنچه در این سمت صحنه می ماند " مهره هایی" است که وجه مشترکشان: اوج ظهور در دهه شصت است. ظهوری که نه به عنوان " رهبر عقیده" بل به عنوان " کنترل کننده ای بر حرکت" در آن زمان رقم زده شدند. با این امید واهی که شامل مرور زمان نگردیده اند و می توانند با حضوری هرچند کوتاه مدت ؛ زمانی خریداری شود تا مگر گره ای از این مشغله در معامله به سود اندوخته دوزان جهانی برداشته شود.

اخبار از بازی " چاوز" و جمهوری اسلامی است در " آزاد کردن سرمایه گذاری" . خبر از به قدرت بازرسیدن " دانیل ارته گا" است و دیدار " سیستانی و صدر.
بازگردیم به اصل صحنه: یک سمت " مردم " قرار دارند و یک سمت بازیگرانی که با نیروی تغییر روبرو گشته اند. بازیگرانی که چنان غرق کار خویش گشته بوده اند که یکباره چشم گشوده اند و حکم زمان به نیاز مردم را با قدرتی سیل آسا می بیینند.

در این گذر ؛ برای هر جامعه ای بنا بر پیشینه؛ آداب و علائقشان " حضور " در مسیر تکامل و بهبودی نهاده شده. نگاه من به سرزمینم ؛ روح مبارزان آزادی و سربلندی مردم ایران است و آنچه در این مسیر بر زندگان و آیندگان این گنجینه معنوی می گذرد.

پوست اندازی آنانی که رقم زن دار و ندار مادی و دست اندازی به هویت او بوده اند آشکار است. یک روز با لباس خطری که " اسلام عزیزشان" را تهدید نموده یک روز بنا بر " سلاح اتمی حق مسلم ماست" و امروز نیز با حربه " خصوصی نمودن" سخت در تلاشند که مبادا پایه های قدرتشان لرزشی به خود بیند.

این میان " مردم" چه صدایی دارند؟ مگر نه این است که همین گروه بالا از خود همین مردم بوده اند اما در د ایره محدودی قرار گرفته اند که " حساب" شان را از مردم جدا نموده اند. به نام مردم به قدرت تکیه داده اند و این تکیه را برج تاخت و تاز خویش قرار داده اند. با این اشاره که " جمهوری اسلامی" تکیه گاهی جز " دولت های" سرمایه بر غیر ایرانی نداشته و ندارد. اما چه بر اوضاع " جمع مبارزین " برای نجات ایران می گذرد؟ " مردم بیدار دل" که سالها کشتار را دیده اند؛ سالها زهر خفقان را چشیده اند و می دانند هر لحظه ادامه حیات هیولای دست انداز بر هر ارزش و موقعیتی سالها سیاهی را برای فرزندان ایران و جهان رقم خواهد زد. راستی در میان این دسته جات مبارز چه می گذرد که تکرار عادت بی کاری ذهن فعال را نیز از ایشان ربوده.

این چند سال نیز اگر به هیجان و تلاشی افتاده اند همگی در جهت دفتر و دستک درست کردن بوده و سر دادن شعارهای کاغذین و در چی جمع متحد گرداندنی تا قلمبه رهبری را بر سرش نهند و نگشوده از افسانه و افسون گرهی بر تداوم روزگار شوم همت گمارند.

مدام می گویم: گوهری کز صدف کون و مکان بیرون بود؛ طلب از گمشدگان ره ( لب) دریا می کرد. و می بینم " مردم" را چون گوهری که خود کلید نجات اند.دریغ که با تخدیر " رهبر تراشی" و با هراس " دست اندازی چنین رهبر تراشی"؛ مردم دم خموشی را مجبور به انتخاب گشته اند. دمی که شکستن اش آتش زیر خاکستر حضور مردم در سرنوشت خویش را خواهد افروخت. آری خواهد افروخت اگر به پاس این حق فرصت طلبان کنار نهاده شوند.
فرصت طلبانی که " نقشه مصنوعی" را بایست بازی کنند . انگار " مردم" اختیاری در سرنوشت خویش نداشته باشند. مردمی که مثل: به مرگ می گیرند تا به تب راضی شوی را می دانند. مردمی که از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست را ارج می نهند. مردمی که سال هاست از بازی سیاست به دور نگاه داشته شده اند.

سخنی است با طراحان صحنه سیاست که راه: شکست خفقان است. سخن مردم با مردم است. استبداد سال ها حاکم بت پرستانی زاییده که در هر لباسی یا مرید می شوند یا مراد و مبارزه با " جمهوری اسلامی" را در علم کردن " بت" دیگر می دانند. روی سخن با عده ای از هموطنان است که به این سردرگمی دامن زده اند. کار اساسی همین امروز است. شعار " آزادی" شعاری بیش نخواهد بود اگر پایه های آن را امروز نگذارید. با قبض و بسط ها و گروه های مختلف درست کردن تا آنگاه همه اینها را با هم متحد گرداندن ؛اگر طبیعی بود مشکلی نبود اما بلا این جاست که همه کارتان مانند همه کارتان است.
با " نفوذی" فرستادن ، " موازی تراشی" و این مهره را علم کردن تا جلوی آن دیگری بایستد؛ ماه ها ست که سرگرم بوده اید. آخرین سلاح نیز تهمت زدن است که آن را نیز هیچگاه دریغ نداشتید. خوشبختانه چشمان بینا و گوش های شنوا هستند و صدای " مردم" نیز انعکاس خود را پیدا کرده و کار امروز تقویت آن است و بس.

صدای مردمی که هیولای جمهوری اسلامی را برخواهند انداخت. در این میان حساب معرکه تراشان و فرصت طلبانی که بر موج هیاهو سوار می شوند تا " اعتبار" برای خویش بتراشند را با وقع ننهادن خواهند پرداخت. می دانند آزدای و حقوق را آنگاه که تجربه کنند به اجرا درخواهند آورد. " رای" را در خیمه زدن زیر چادر و علم این و آن گروه نیز " رای" نمی شمارند.

مردمی که توانسته اند خفقان را با تماس گرفتن با یکدیگر بشکنند؛ چندین ماه است که بدین امکان دست یافته اند. قدم سخت دشواری که بدست تلویزیون رنگارنگ برداشته شد و با همه دشواری ها چون صدای مردم است؛ پیروز خواهد گشت.

چه در میدان سخن چه در میدان قلم رسوایی مدعیان " سخنگو و رهبر این گروه از مردم و آن گروه از مردم" را به راحتی نیز شکستند. نقشه سیاسی واقعی زمانی خود ترسیم می شود که مردم در سیاست ؛ حاکمیت و آزادی خویش حضور داشته باشند.

شخصیت ملی و فریدون ایران " آگاهی و حضور" مردم در دام " حیطه قدرت" نیافتاده است.

سایه

دی ماه