مشکین قلم؟
ماندم چه عنوانی بر این چند خط بگذارم دیدم از هذیانهای سروش البته متفکر اسلامی نام نهاده شده توسط مجله تایمز لندن تا مهاجران خو کرده به حقوق بازنشستگی و فرش قرمز انداز درگیر البته با کار فرهنگی فاصله ای نیست! تثبیت مینی مالیستی سی سال به رضا خو کردگی قومی "جزیه پرداز"...همانا دو سر عبای این نکبت هزار وچهارصد و اندی ساله را همینها نگاه داشته اند مبادا " بیداری" ای رقم خورد و عوام کالانعام به یاد آنچه که در بالاخانه بکر و ناب محمدی! گشته نگاه داشته اند افتند و موارد مصرف غیر تعبدی اش....بگذریم. می خواستم از شاهکار البته هنری ناب ِ البته " ایرانیان" در خارج مقیم گشته بگویم. شاهرخ مشکین قلم. سخن را کوتاه کنم که خود بخوان روزگارِ تلخمان را. این صحنه مبادا یاد حرکات جوانک خردسال در فیلم و کتاب بادبادک ران بیاندازدتان که برای ذوق هیجانی طالبان به افغان زده لذت از صافی اسلامی گشته را رقم می زد.. که چه نشسته ایم که امریکا کجا و افغانستان کجا... همان فاطمه سلطانهای فی فی گشته سفره انداز لس آنجلس طی الطریق نموده اند و اصلا اقیانوس و تاریخ و زمان را در ایمان ناب عهد صغر جا انداخته شان کوچکترین خللی وارد ننموده و همان حرکات را یک روز با نذر و نیاز ادامه داده اند ، وقت البته شریفشان را روزی به تشییع "اسلامی گشته بنیاد ایمانی" پیکر بی جان از مسلمانی گریزانی صرف نموده اند و روزگاری درد " واجوانک مسلمان در یوسی ال اِ یشان" تلویزیونهای لاریجانی را پر صدا نمود... یکباره درد سبز بازی خواب شب و راحت روز را ازشان درربود و به جنگ شیر و خورشید به بهانه البته جنبش سبز موسوی! پرداختند ... تا امروز که جواز " اسلامی" رقص البته هنرمند "ایرانی " شان که از خسرو و شیرین و گردآفرید آغاز کرده بود را بعد از گذشت کوته زمانی خیس خوردن در بنیادهای البته " فرهنگی" رو نما می گردانند!چشم و دل عوام کالانعام سانفرانسیسکو نشین البته " ایرانی" روشن! که یک روز بی تفاوت از سخنرانی نماینده رفسنجانی هستند و چند شب بعدش یکپارچه متحد البته برای " ایران" می شوند و باز چند شب بعد فراموشکار بازی ها شوق زدۀ دیدار جوانان مستان خوان البته " ممنوع البرنامه در ایران" اما راحت جواز خروج گرفته می شوند و حسن ختام یا باب الافتتاح بازی دیگر همین شنبه دارند به نظاره رقصنده ای می روند که همین چند روز پیش در لس آنجلس به صوت اذان می رقصید!چقدر دو رویی چقدر وسط زمین و آسمان در جا زدن و چه اندازه بی هویتی. چه با پشتکار قوم اسلام عزیز در کار است که با میل و رغبت مسلمان گشتگی البته " هنرمندان" را جلوی چشمانتان بیاورد که یادتان رود جزیه چه هست و چه ها بر از این اسلام بر ایران چنگ انداخته سیرگشتگان می گذرد....دوستان مقیم سانفرانسیسکو و هموطنانی که دلخوش مرکز فرهنگی ایرانی راه انداخته شده اید این بلای "از دست دادن حس شنوایی دیداری بویایی " را به چه بهانه ایی می خواهید توجیه کنید؟ دسترسی به تلویزیونهای لاجوردی سنگر گرفته در لس آنجلس که برایتان آسان است، یوتیوب هم لبریز از این صحنه هاست... جز نام ایرانی اجراهای رقص این البته هنرمند کدام قسمت حرکات "ایرانی" بود؟ کدام حرکت البته گردآفرید " سالسا حرکات" ایرانی بود؟ کدام توجیهی را برای این حرکات با اذان دارید جز هر آنچه بنیاد البته ایمان می دهد را بخورید و دلمشغول تشویق البته " هنر ایرانی" خود را بکنید...یادمان باشد اگر رییس جمهوری تازه امریکا آمد و یادی از "خیام" کرد مبادا این تصویر خام در ذهن متبادر شود که آنچه دکان مسلمانی است را خیام شکسته.... اگر قرار است به نام خیام برنامه ای اجرا شود حتما بایست از صافی کنترل و نظارات وزارت ارشاد حی و حاضر در خاک پاک البته شیطان بزرگ صورت گیرد. آنهم دیگر با جواز احترام از نوع " کیهان هوایی، اطلاعات برای ایرانیان خارج از کشور" به البته اسلام عزیز!یادم هست سال هزار وسیصد و هفتاد بود و آقای علی تجویدی سر پیری و معرکه گیری راه انداخت. نوار صدایش را آورد که دارد قرآن را با صوت می خواند... پدر تا همان دقیقه نخست را شنید بر او شورید که تجویدی این حرکات چیست؟ آن هم در این روزگار ... دنبال چه جواز گرفتنی هستی که اینگونه کارنامه هنری خودت را خراب می کنی....... و می بینم همین داستان تکرار و باز تکرار می شود انگار نه انگار ایرانیان به میل و رضا اسلام نیاوردند. انگار نه انگار از خون مردمان گرگان جماعت سر بر آسیاب نچرخاندند... انگار نه انگار این سی سال همان بلا تکرار نشد... بس است این ریا. اسلام دست دراز به جان و مال و فرهنگ ایران شد. روحیه ایرانی بود که این همه سال با شیخ و زاهد درافتاد. دریغ و درد که از ریشه جداماندگان مدعی "ایرانی" بودن سرگرم رواج این دست درازی به نام فرهنگ اسلام هستند. کدام " فرهنگی" را اسلام داشته که من ایرانی از آن بی خبرم..... دوستان سانفرانسیسکو نشین حواستان هست؟
<< Home