Thursday

ترقيم سرنوشت ما


ترقيم سرنوشت ما

ياران، سرنوشت ما به دست خود ما رقم خواهد خورد. بياييد در شرايط حاضر و با توجه به اهميت زماني مسئله اي كه در پيش روي ما قرار گرفته است از عرصه گويا استفاده كرده تا از نقطه نظرات و پيشنهادات يكديگر در مورد آنچه كه بر ما خواهد رفت آگاه شويم.
نكته اينجاست كه: با برچيده شدن حكومتي سراپا مخالف ايران و ايراني، چه راهي در پيش روي خود خواهيم داشت؟ آمادگي پذيرش چه نظامي را فراهم كرده ايم؟ نقطه ضعفها، مشكلات، دلگرمي ها و قوت قلبمان در چيست؟ چگونه و در چه مسيري به دنبال چه هدفي قدم پيش خواهيم گذارد؟ و به زباني گويا بياييد نقطه نظرات خودرا در ترقيم سرنوشتمان بعد از جمهوري اسلامي بيان نماييم.
اين دعوتي است از همه ياران، با هر انديشه و شيوه گفتاري و به منظور تكميل، تحليل و تدقيق راه كارهاي فرا رويمان.
بگذاريد قبل از شروع نكاتي را ياد آور شوم كه:
ـ اينكه نبايست بر آنچه بر سرمان مي گذرد يا خواهد گذشت بي تفاوت باشيم. اين ما هستيم كه آينده مان را ترسيم مي كنيم. ديگر بهانة تقدير غير قابل تغيير در گوش نسل جوان نخواهد رفت.
ـ اينكه تقليد نكنيم و در ميانه هاي و هوي بي آنكه اجازة فكر كردني داشته باشيم تكرار شعاري را كه نفهميده ايم را سر ندهيم: بدانيم كه حق انتخاب داريم و مي توانيم در گير و دار هر هيجاني شمعي روشن كنيم و به انديشه احترام بگذاريم .
ـ اينكه انتظار نتيجة سريع نداشته باشيم. شور و شوق، حرارت و پشتكار لازمه موفقيت است اما به اين معني نيست كه مي شود يكشبه ره صد ساله رفت. حركت محكم و با شور و شوق تاثيرات مداوم نيز در پي خواهد داشت و نبايستي دلسرد شد.ـ انتظار نداشته باشيم كه يكباره با برچيده شدن حكومت جمهوري اسلامي، ايران ما يكشبه به گلستان تبديل شود.
ـ و ديگراينكه دل به وعيدي محض نسپريم.همه مي دانيم اين حكومت منشا مشكلاتمان است اما بايستي دفع اين ضرر را با اميد روشني برخاسته از راه حل و چاره كارهاي در پيش رويمان به انجام رسانيم.
و بدانيم كه با جهل و خرافات،با عوام فريبي و بت تراشي، با تعصب و ريا به مبارزه برخاسته ايم. با ترس دست و پنجه نرم كرديم ترس را بر زمين كوبيديم خرقه سالوس مذهب را به در آورديم. كينه ورزي و انتقام كشي را تكرار نخواهيم كرد. هستند در همين حكومت افرادي كه با ملت يكصدا بودند و در بزنگاه حوادث جانب مردم را نگاه داشته اند: نبايستي تر و خشك را با هم سوزانيد. روحيه عدالت و حكومت قانون را سرلوحة اعمال خويش قرار خواهيم داد.
و اما اينكه بياييم و خواسته هاي ايران آزاد را بيان نماييم:
اجازه دهيد انديشه خود را با ترسيم قالبي از اعتقاد بر اصول زير آغاز نمايم:
اصل تماميت ارضي ايران است. اصل جدايي دين از حكومت است. اصل حاكميت ملي است. اصل آزادي انديشه و بيان است. اصل برابري افراد عليرغم اختلافات قومي آيين مذهب جنسيت يا انديشه سياسي در برابر قانون است. اصل ترويج و تضمين حقوق بشر است.
اصل احترام و رعايت حقوق متقابل افراد است. اصل ارتقا و دسترسي افراد ملت از رفاه عمومي است.اصل اعتباري جهاني ايران و ايراني است درميان جوامع متمدن. اصل نظارت مردم است بر مسائل . اصل ارتقا سطح آگاهي و پرورش فرهنگ است.
مي گوييد به چه شوقي و از كجا شروع نمائيم:
در اين زمانه با زخمي كه از تيشه اين ضد ايرانيان بر فرهنگ و انديشه مان وارد گشته ما ملت ايران ريسماني قوي براي نجات خود داريم : همان بند مهر واقعي كه ما همگان را زير چتر ايراني قرار داده است: زبان و فرهنگ ما. ايران يك ملت است با اقوام ، آداب ، رسوم والسنه گوناگون كه همگي زبان و فرهنگ و تاريخ مشترك ما را غني و به هم متصل نموده است.
من خود را ايراني مي دانم چون دردم با هموطن كرد، ترك، بلوج، فارس، لر، خراساني، شمالي و جنوبي يكي بوده و جز او نبوده. زبانم، آدابم، تاريخم، آلام و شاديهايم همه در يك قالب به نام فرهنگ ايران زمين تجلي كرده است.
ناجي ما در زمان حاضر نه ارتشبدي است كهنه كار، نه شاهزاده اي است پرشوق و نه ديگر دست غيبي است افسانه اي. ناجي ما نادره درهاي فرهنگي ما هستند و بس. اينها هستند كه در وجودشان عشق يكپارچگي و نواي ايران را مي سرايند و ما را به ريشه مان متوجه مي گردانند. ريشه اي كه عليرغم زخمهاي وارده بر تنه، قوي و سرشار حيات است.
عليرغم خاموش كردن ستارگان آسمان فرهنگ ايران زمين داريم و كم نداريم انديشمنداني كه جا به جا در كنارمان در لابلاي نوشته ها و در ميان كلام پيام خود را رسانيده اند. ايران زنده است چون اين ريشه زنده است.
مي پرسيد چه نامي را بر نظام پيش رو بگذاريم؟
مي گويم در قدم اول نام شايد آنقدر با اهميت جلوه نكند. اما اعتقاد دارم ملتي باچنين فرهنگي غني كه زخمي سالها خفقان و سركوب بوده و نسل جوانش اينگونه شفاف و صيقلي مانند مرواريد از بستر اين همه ناملايمات نمايان گشته است نظامي را خواهان است كه سزاوار و آئينه انديشه و آرمان او باشد. نظامي كه نه نام سلطنت را به عاريه كشاند و نه پبشوند و پسوندي مذهبي يا وازه اي دور از دسترس و غير عملي به همراه داشته باشد.
ايران خود نام گويايي است. ايران در بر گيرنده انديشه و نماي ملت ماست. اگر درگير نامگذاري نشويم و نيرو را بر اصول حكومتمان و شيوه اجرا و نظارت آن قرار دهيم شايد عملي پر بيراه نباشد.
هر چند در جهان امروز، معرفي خود به عنوان نظامي فدرال نه تنها لطمه اي بر خواسته هاي بيان شده نخواهد داشت كه راه گشاي همبستگي ما نيز خواهد بود.
مي گفتيم كه مهم كنترل قدرت در اين حكومت است: قدرت و حاكميت از آن مردم است: اين طرح گوياي درسهاي آموخته شده از تاريخ مملكتمان است. ضربه اي كه از تجمع قدرت آن هم به شكلي نامحدودو ما فوق مردم بر ما وارد شده ديگر قابل پذيرش نيست.
اجازه دهيد طرحي را براي نحوه تقسيم يا توزيع قدرت بيان كنم :
ـ اگر در راس قواعد عام حقوق بين الملل را قرار دهيم، يعني قواعدي كه هيچ ملت فرد يا دولتي حق عدول از آنها را نخواهد داشت: كشتار دسته جمعي اگر و در سيستم داخلي مورد محاكمه قرار نگيرد سيستم بين الملل خاموش نخواهد نشست. اين دريچه اي است به سوي تعهدي بين المللي و حق ابراز نظري در جامعه ملل.هر چند قرار دادن اين اصول اگر با ضمانت اجرا تركيب نشود حكم شعاري بيش نخواهد داشت اما اگر اصل را در راس حرم قدرت بر اين قواعد بگذاريم هم دستاويزي است براي نجات از قيد هر فرد سركوبگري هم نوايي است به منظور همنوايي با جهان خارج.
ـ گام بعد ملت است: اين مردم سرزمين ما هستند كه تعيين حكومت مي كنند و همه پرسي حق ملت است كه به دست هيچ واسطه اي نخواهد افتاد.
در مرحله بعد قانون اساسي ايران قرار خواهد گرفت: قانون اساسي اي كه آزادي انديشه بيان مذهب را تكريم و تاييد مي نمايد. قانون اساسي اي كه به هيچ رو قدرت تصميم گيرنده ملت را به فرد يا گروه ويزه اي واگذار نمي كند.
قانوني كه به راي مردم مورد تجديد نظر قرار خواهد گرفت و نه به حكم فرد يا گروه ويزه اي. قانون اساسي است كه قواعد حقوق بشر را سر لوحه خود قرار خواهد داد و ضمانت اجراي اين قواعد را ايجاد خواهد نمود.
ـ گام ديگر در سلسله مراتب از بالا به پايين نظام، دادگاه عالي خواهد بود: دادگاهي كه قضات ، داوران و مشاورانش به حكم ملت تعيين خواهند شد: دوره اي خواهد بود و وظيفه اش رسيدگي به احقاق حقوق بشر است. حقوق اساسي فرد فرد ملت است از هر نهاد يا گروه يا دولتي.
ـ و آخرين مرجع در سلسله تقسيم قوا و صلاحيت مجلس ايران (كنگره) خواهد بود كه بر مسايل حقوق و روابط بين الملل نيز احاطه خواهد داشت.
قسمت دوم سلسله مراتب موازي يكديگر قرار خواهند گرفت كه اين مجموعه از:
مجلس ايالات ،شوراها. دادگاههاي محلي. احزاب و گروه هاي سياسي و اجتماعي ، سازمانهاي غير دولتي، وسائل ارتباط جمعي، مسئولين خدمات عموي: رييس جمهور/ نخست وزير/مسئول دولت و شوراي هماهنگ كننده اين نهادها تشكيل خواهد شد.
اين قدم كوچكي بود براي سرآغاز گام بلندي كه با همت شما در اين راه بايستي برداشته شود.با اميد همكاري براي ايران فرداي ما.