Sunday

پدر طالقانی؟ شورای ملی مقاومت! و رئیس جمهور البته منتخب


به آقاي بيژن نيابتي؛ پيرامون يادداشت اينهفته ديدگاه

نوشته امروز شما را به روي تارنماي ديدگاه خواندم. چند بار خواندم نكند طنزي است كه من نمي فهمم. خصوصا با بذل و بخشش بي جاي علامات تعجبي كه بكار برده بوديد... به ديگر نوشته ها سركي كشيدم عينا همين استعمال چند ده جا از علامات تعجب را ديدم و تعجب زده از اين همه نبوغ فريادم بلند شد اي كه بر سر شاخ نشسته اي و مي بري اي دريغا ذره اي درك و دوري از هيجاني بي مورد...مطلب شما با عنوان راه سوم به خانم رجوي و توصيف نيروي انقلابي گروه ايشان اختصاص دارد به عنوان راه عملي در حليم داغ طراحان واشنگتن.مي خواستم بگذرم و بگويم بگذار از اين يكي گودال گل آلود همان دشمن اصلي متمعه اي به جيب زند، بگذار اين بگذرد اما ديدم به عنوان يك فرد كه با شعار دشمن دشمن من دوست من است به ميدان آمده ايد و فقط خواستم بگويم بر زمينت مي زند نادان دوست...نه با شما آشنايي دارم و نه مي خواهم به قضاوت برخيزم. جملات نوشته ابدا ايرادي ندارند انتقادم به نتيجه گيري شما است . جايي كه نمي دانم با اين نقب ميان اين است گروه انقلابي و آن است فرداي اينان، آيا مبلغ گروهي گشته ايد كه سالها بر بت تراشي و قالب زدن بر فكر و انديشه مشغول بوده اند.مي گويم اگر اين نيست نكند با اين نتيجه گيري قصد ترساندن مردم را داريد و با اين تصور كه اين چنين اند مردم ايران زمين، كه از ترس بدتر به بد رضا مي دهند از هر تغييري منصرف. مي گويم نكند هيجان زده گشته ايد و همان اشتباهي را دامن زنيد كه مردمان ريشه درد مي دانند و از هر بت تراشي بيزار. دست آخر هم نكند با گريز از ما بهتران بودن به دامن هر آنچه تفرقه ميان نيروهاي مخالف مي زند پرداخته ايد ... بگذريم كه هر تلاشي كردم بر اين نوشته و خصوصا نتيجه گيري اش باري مثبت نهم نشد كه نشد. نكته ام نسبت به نتيجه گيري شما در اين نوشته است كه با ادعاي انقلابي بودن اين گروه، كه سالهاست در چهارديواري اجاره اي سلطنت راه انداخته و از مجاهدت به شعاري بسنده، به نتيجه نشسته ايد كه آينده هم از آن ايشان خواهد بود و راه ديگر نيست جز سخن البته صد البته ناب خانمك رجوي كه زير رداي سكولاريته و جمهوري شعار مي دهند...خواستم بگويم شما نيز دست كمي از جمهوري اسلامي نداريد. شمشير از رو بستن و با شعار زاييده سالها شستشوي مغزي شده اين مثال را از مبارزين مي آوريد آن هم در مورد سرزميني كه آزادگان مي پروراند، بس دست درازيد. بر اين جهل و دست درازي مي تازم. حال زير لواي دشمن دشمن باشد چه كه عينا خود دشمن است. نه مردم دلسرد مي شوند از اينگونه موج سواري عاليجنابان نه صبر اين مردم را شناخته ايد كه هر دستك و گروهي بر آن بيرحمانه مي تازد. آن ديگري دستك درست كن حزب بي معنايي چون مشروطه ندا قالب شكني را در مورد پول گرفتن از اجنبي شناخته، و اين ديگري به عنوان ذوق زده اي در سر ديگ جوش واشنگتن مدعي صداي مردم مي شود.نه جناب، اين آستان در سالها با جوانان اين سرزمين فاصله گرفته است. و در ديگري كوب كه توبه گرگ مرگ است.رجوي زادگاني كه ادعاي سكولار بودن و جهوريت مي كنند چه از آن در آستين داشته اند كه متاع دروغينشان در همين شلوغ بازار خريداركي هم پيدا نمايد. اصلا همين شماها بهتر براي سرگرم نمودن جماعتي كه با بودجه دولتي به تحقيق نسبت به ايران وقت خويش را عادت به فنا داده اند... و آن ديگر گروه شتر گاو پلنگي كه به زودي تجمع خواهد گذاشت، آن هم در شهر واشتگتن! امان كه آخر با اين همه دغل دزدي هاي نفت سران! سه ميليون هم بودجه و اعتباركي شود آنهم براي جماعتي كه نه بويي از فرهنگ ايران برده اند نه جايي در دل آزادگان ايران زمين
.يكشنبه بيست و هشتم فروردين
--------------------------------------------------------------------------------------------------راه حل سوم! - يادداشت هفته بيژن نيابتي
منبع: سايت ديدگاه بيژن نيابتي

پنجشنبه اين هفته کنگره بزرگ ايرانيان در واشنگتن برگزار می شود. سازمانده اين گرد همايی " سازمان مجاهدين خلق " و اسپانسر و حمايت کننده آن موسسه " اينتر پرايز" و شخص " مايکل لدين " می باشد. سال گذشته هم کنسرتی در واشنگتن برگزار گرديد که سازماندهان و حاميان آن نيز همينها بودند . پرداختن به سير تحولات سياسی مابين اين دو گرد همايی و بررسی تغييرات تعادل قوای سياسی در رابطه با ايران ، موضوع يادداشت اين هفته است .دشمن دشمن من ، دوست من است !در رابطه با موسسه اينترپرايز و اهداف آن ، در گذشته اشاراتی داشته ام . در مقاله ای که در 9 مرداد 1382 نوشته بودم ، آمده است :" تغيير رژيم در ايران يک مسئله تصميم گرفته شده است . مشکل در نبود آلترناتيو مناسب برای تصاحب قدرت سياسی است . "" تقابل دو تحليل .... " 9 مرداد 82راه اندازی اين آلترناتيو مناسب يا به عبارت ديگر " آلترناتيو مطلوب " رسالت اين موسسه بوده است . در اين راستا معضلی که با آن روبرو بودند اين بود که از يکسو نيروهای مورد نظر آنها ، يعنی نيروهای سلطنت طلب و ليبرال ، نه دارای يک تشکيلات منسجم و رهبری مورد پذيرش همه بودند و نه برخوردار از " ابزار براندازی " و از سوی ديگر نيروهای مورد تنفرشان يعنی مجاهدين و هم پيمانانشان در " شورای ملی مقاومت " ، نه تنها دارای يک انسجام حيرت انگيز تشکيلاتی و يک رهبری کاريسماتيک بودند که با در اختيار داشتن يک ارتش زرهی و با تجربه و قابل کنترل ، تنها نيروی جدی خارج نظام حکومتی ايران ، بشمار می رفتند که هم پتانسيل سرنگونی رژيم حاکم بر ايران را داشتند و هم ابزار آنرا !بدين ترتيب خط حاکم بر سياستهای يکی دوسال گذشته اين موسسه مبتنی بر نزديک کردن و نشاندن عناصر تماما وابسته سلطنت طلب در کنار نيروهای تماما مستقل مجاهدين خلق بوده است .از طرف ديگر برای مجاهدينی که زير فشار خرد کننده 9 قدرت خارجی قرار داشتند و تنها ابرقدرت دنيا نيز برنامه انهدام فيزيکی آنها را در دستور قرار داده بود ، اتخاذ سياست پراگماتيستی دشمن دشمن من دوست من است ، اوج هشياری سياسی و پختگی مبارزاتی بود . به شرطی که موفق می شدند "هژمونی" را به هيچ قيمتی واگذار نکنند ! در همان مقاله مورد اشاره ، دو سال پيش و در بحبوحه تهاجمات 17 ژوئن نوشته بودم که :" برای مجاهدين هر چه که قابل مذاکره باشد " مسئله هژمونی " قابل مذاکره نيست ! به جز اين اصلا نيازی به " انقلاب ايدئولوژيک " نبود!ايده آل مجاهدين به رسميت شناخته شدن اقتدار نظاميشان در قالب " ارتش آزاديبخش ملی ايران " و آ لترناتيو يکدست سياسيشان تحت عنوان " شورای ملی مقاومت ايران " توسط آمريکايی هاست ! اين ايده آل همانقدر واقعی ! است که ايده آل طرف مقابل مبنی بر ايفای نقش يک " اتحاد شمال " ديگر ، اينبار برای ايران و آنهم توسط مجاهدين ! به همان اندازه که ضرورت هژمونی " عنصر دمکراتيک ــ انقلابی" برای مجاهدين ، حياتی است ، به همان اندازه نيز تحميل جبری هژمونی " بورژوازی ضد انقلابی وابسته " برای آمريکايی ها معيار واقعی اعتماد به مجاهدين است و لا غير ! "" تقابل دو تحليل ... " 9 مرداد 82رفراندوم !راه حل مطلوب آمريکاييها برای تغيير کنترل شده رژيمهای سياسی منطقه ، براه انداختن انقلابات مخملی است . يعنی يا خود رژيمهای استبدادی اصل مراجعه به آرای عمومی را می پذيرند و جامعه را برای ترکتازی ليبرال دمکراسی باز می کنند و يا کنار گذاشته می شوند . چندی پيش جمله ای به نقل از علی عبداله صالح رئيس جمهور يمن شنيدم که مضمون آن چنين بود : يا ما خودمان سرمان را اصلاح می کنيم يا آنها موهايمان را از ته خواهند تراشيد !در همين رابطه هم بود که حضور " ريچارد پرل " ، تئوريسين جناح بازها در هيئت حاکمه کنونی آمريکا در کنسرت سال گذشته واشنگتن اساسا به منظور طرح و تثبيت راه حل رفراندوم کذايی در ميان نيروهای مجاهدين در کادر اصل نفی خشونت ( بخوانيد انقلاب قهرآميز) بود . در اين رابطه مجاهدين با تاکتيک پذيرش رفراندوم ، بليط ورود به صحنه تعادل قوای سياسی موجود را بدست آوردند .با ورود به صحنه ، بر خلاف انتظار بسياری که تصور به زير هژمونی آوردن مجاهدين آب از لب و لوچه شان روان ساخته بود ! نه تنها مجاهدين تن به ننگ همنشينی با ضد انقلاب درخواستی اينترپرايزی ها ندادند ، بلکه با طرح راه حل سوم در پارلمان اروپا در يک مدار بالاتر وارد تضادهای جهانی بر سر مسئله ايران نيز می گردند . مجاهدين به اطلاع طرف مقابل رسانده بودند که اگر قرار بر همکاری باشد شرط آن اين است که طرفتان تنها ما باشيم و از ما نخواهيد که در کنار نيروی ديگری بنشينيم !واکنش متقابل موسسه اينترپرايز ، طرح شتابزده و زود رس رفراندوم " محسن سازگارا " با حمايت " رضا پهلوی " و در زير چتر حمايتی " مايکل لدين " بود . هر چند که سابقه تماسهای به اصطلاح اصلاح طلبان درون رژيم با پس مانده های سلطنت مدفون از قدمتی چند ساله برخوردار بوده است . اين طرح تنها نتيجه مثبتی که داشت سوزاندن برگ رضا پهلوی توسط سازگارا بود . مجموعه رخداد های جاری ، تهاجم جديد مجاهدين را در دو جبهه جدا و در عين حال مرتبط با هم بدنبال دارد . آماده سازی فضا برای خارج کردن نام مجاهدين از ليست تروريستی و کسب حمايت جهانی در رابطه با راه حل سوم ! اگر مجاهدين موفق به پيش بردن راه حل سوم شوند ، بواقع به لحاظ مواضع در همان جايگاهی قرار خواهند گرفت که تا مقطع اشغال عراق بر آن پای می فشردند ! راه حل سوم چيست ؟راه حل سوم آنگونه که مجاهدين تعريف می کنند يعنی تغيير دمکراتيک در ايران از طريق مردم و مقاومت ايران ! به عبارت بهتر در مقابل آلترناتيو تهاجم نظامی ( مثل مورد عراق ) و يا سياست مماشات و تلاش بيهوده برای " تغيير در رژيم " ، بهتر است که جهان ذينفع ، راه مقاومت ايران را باز کرده و از حمايت رژيم جمهوری اسلامی دست بردارد !ترجمه اين سياست به فارسی دری می شود : تسليح دوباره ارتش آزاديبخش ملی و حرکت آن به قصد سرنگون کردن رژيم و صد البته با پوشش هوايی تعيين کننده آمريکاييها ! بی تعارف و شوخی ! اين همان چيزی است که مجاهدين قويا بر روی آن حساب باز کرده اند ! اگر اين امر صورت پذيرد به اعتقاد من پيروزی مجاهدين در يک انتخابات آزاد پس از سرنگونی نيز پيشاپيش امری است تضمين شده ! چرا که تمامی مشروعيت نيروی سرنگون کننده را در اختيار خواهند داشت . در اين رابطه تضمين برگزاری انتخابات آزاد پس از تعيين تکليف رژيم جمهوری اسلامی توسط مجاهدين به طرف مقابل کمترين پوئنی است که کوچکترين تغييری در تعادل قوای پس از سرنگونی نخواهد داد . به عبارت ديگر " شيوه تغيير" يک رابطه ديالکتيکی با نيرويی خواهد داشت که برآيند تغيير است . بدنبال " رفرم " اين نيروهای انقلابی نيستند که از يک نقش هژمونيک برخوردار خواهند بود . به همين اعتبار بديهی است که هر راه حلی به غير از اين اعم از راه حل خيالی رفراندوم و يا مداخله مستقيم نظامی آمريکا ، منجر به سر برآوردن هر نيرويی از صندوق خواهد شد الا نيروهای انقلاب ! اينکه نيروی سرنگون کننده و متعاقبا سربرآورده از صندوقهای رای ، بعدا فی المثل با بانک جهانی و صندوق بين المللی پول چه خواهد کرد و يا در " جامعه مدنی " چگونه جلوی حاکميت سرمايه فراملی را خواهد گرفت و خلاصه مکانيسم بالانس آن در کادر طرح درازمدت " خاورميانه بزرگ " چگونه خواهد بود و ........ حکايتی ديگر است !راه حل رفراندوم جواب نداشت . انقلاب مخملی در ايران خواب و خيالی بيش نيست . با تمام قوا بايد با احتمال تهاجم نظامی آمريکا مقابله کرد . " راه حل سوم " منطقی ترين طريقه تعيين تکليف نهايی با هيولای مذهبی حاکم بر ايران و پايان کابوسی است که بيش از يک ربع قرن بدرازا کشيده است . چنين باد !بيژن نيابتی 25 فروردين 1384
------------------------------------------------------------------------------------------------