جمهوری اسلامی، القاعده، اخوان المسلمین
"جمهوری
اسلامی"، "القاعده"، "اخوان المسلمین"
هیولایی که اگر
برچیده نشود و دلخوشیمان زدن بازوانش باشد، عملا به تکثیرش پرداختهایم
جماعتی که با سه
ویژگی شناخته میشوند
1- باج گیرانی
که ترکیبی از همه چی هستند و هیچ "یک"
نیستند: ترکیبی هستند از "آخوند"، "مذهبی" ، حزب توده، جبهه
ملی، نهضت آزادی و هر یک از آنچه که به اسم نهاد تا بحال فعالیتی کرده یا حتی اسمی
داشته ولی هیچ یک از اینها نیستند. یعنی اشتباه اینجاست که اینان را یک مشت
آخوندبشناسیم، یک مشت مذهبی بنامیمشان، یا دستور بگیر حزب توده.
(همه ویژگیهای
مخرب اینان را در خود جمع کرده است، شعار "هدف وسیله را توجیه می کند"
را که یادمان می آید، شعار "کور باش و دور باش" و کوس " آنچه چیره
می گردد پیروز است" و واژگان ضد و نقیضی چون ملی مذهبی و ...)
در صحنه خارجی
نیز هم با "چین" هم با "روسیه" هم با "انگلیس" هم
با "اسرائیل" هم با "امریکا" هم با "فرانسه" در
ارتباطند اما باز "هیچ یک از اینها نیستند" اینها از همه "بوده ها
و داده ها" استفاده می کنند تا فرش و زمین را از زیر پای آن دیگری خالی کنند.
راستش جایگاه اینان خودِ مرکز هر آن سرزمینی است که در آن اعلام وجود کرده اند.
وقتی "باجگیری" تنها حکم باشد و بقایی بدین شکل، دیگر این هیولا از
خوردن بازوی خودش ابایی نخواهد داشت چرا که میداند از زدن این بازو، صاحب چندین
بازوی "تصفیه شدهتر" و "برّانتر"خواهد شد.
اشتباه
"ما" اینجاست که این "هیولا" را منحصر به "یکی یا چند تا
یا حتی همه اینها" با هم بدانیم و با این دادۀ غلط به نتیجه اشتباه برسیم که
با "اتحاد" همه این "بوده ها" می شود به نابودی این هیولا
رسید!
2-با دشمنتراشی
"جان" میگیرد: رگ حیات این هیولا "دشمنتراشی" است. این نیاز
ابتدایی او نه تنها برای نسلی که خود مشغول تکثیرش هست لازم است بلکه برای آنهایی
که مورد تهاجم این هیولا واقع شده حیاتی است، مگر این فریب را بخورند و تداوم و
گذشت زمان لازم برای تکثیر این هیولا رقم خورد. این "سناریو" در مورد جهانی
که با "اخبار" زنده است نیز صادق است.
ناسزا به
امریکا را نیاز دارد و این را مانند سپری در برابر خود میگیرد تا با صورتکی مظلومنما
بتازد و بتاراند.
3-تنها وظیفهای
که میشناسند: نابودی "مردمی" است. "انقلاب فرهنگی" و "دژنره"کردن
مردم و بیهویتی "ملت" را وظیفۀ خود میدانند. این هیولایِ بیهویت برای
مستحکم نمودن پایههای خود در جامعهای که دست انداخته، نیاز به "ردّ"
همه آنچه آن سرزمین را به ملتی متعلق نموده دارد. برایش تجزیه و بسط معنی ندارد،
به زبانی بهتر گفته باشم: چه دامنش را زیر یک بیرق پراکنده کند و یک سرزمین را از
آن خود کند چه متفکران ناتوان از شناخت این هیولا به دستاویز "تجزیه"
روی آورند، "هیولا" به نتیجهای که میخواسته رسیده یعنی گرفتن "کل
جهان". این اژدیهاک در پی جمعیت است. چه این جمعیت یکجا جمع شده باشد چه
پراکنده در سرزمینهایی البته! مستقل. بایست این جمعیت را از مفهوم
"مردمی" تهی کرد و موالی این هیولا.
اما راه حل
چیست؟ راه جستجوی اتحاد یا ادعای دستههایی که خود این "هیولا" برای
تکوین خویش از آنها استفاده کرده نیست. بیچارگان کل اندام این هیولا را ندیده اند
و تصور میکنند با اتحاد همه آنچه که روزی روزگاری به نام گروه و دسته بوده می توان
اعلام موجودیتی در تغییر این هیولا نمود یا حداقل اصلاحکی صورت داد. غافل از اینکه
خنده کریه این هیولا را نمیشنوند که وقت را خوب به نفع من تمام میکنید، چنان
مشتتان را رسوا کردهام و از سرانتان همه را به تکریم خویش واداشتهام که دیگر
"زمینی" ندارید تا رویش قد علم کنید. اما دریغ که این خودمشغولان متوجه
این حقیقت نیستند.
راه تأکید دشمن
تراشی های تزریقی نیست. راه، مشتبه شدن بیهویتی بر خودمان نیست.
دنیا با این
هیولا به مثابه "گَنگ های
خیابانی" بایست برخورد کند اما "ما" که اساس قانون "تاریخ" و "هویتمان"
مورد دست درازی این هیولا واقع شده، شاید بایست "راه" را در نشانه گرفتن
هر سه ویژگی این هیولا بیابیم و به حکم تاریخ سرزمینمان:نمود و نمو " نسلی به
خود آمده". "کرشمه ای کن و بازار ساحری بشکن- بغمزه ای رونق و ناموس
سامری بشکن". دست روزگار، نجات خودمان و جهان آدمیان را از این هیولا، بر ما
نوشته است.
سایۀ سعیدی
سیرجانی
آبان ماه 1391
<< Home