چراغي كه به خانه رواست
چراغي که به خانه رواست .. . - ساية سعيدي سيرجاني
دانشجوي عزيز، ممنون از نوشتة شما كه نويد بنيان گفتماني آزاد است. اگر نوشتة ماهها پيشم را كه با عنوان گوسالة سامري در گويا،مطالعه كرده باشيد، به خاطر داريد كه در آن نه تنها از واسطه و دلال براي فرياد حقوق بشر صحبتي نرفته كه سعي در رساندن اين پيام داشت كه حقوق بشر با لعاب احترام و تقديس خفة كنندة فرياد حق طلبي خواهد بود و بس. اگر مي بيند در اين روز و با اين لحن با خانم عبادي صحبت مي كنم از اينروست كه ايشان و نه دانشجوي در بند ايراني، ايشان و نه خانواده زندانيان ايراني، ايشان و نه كشته شدگان قلم با سازمانها و خبرگزاريهاي جهاني صحبت مي نمايد.نه اينكه كلام و عكس العمل ايشان تعيين كنندة راه آزادانديشان باشد، ابدا بلكه به اين عنوان كه آب روي ريخته شده از حكومت را باز مي گرداند هرچند براي ايامي باشد و بس. دوست عزيز تعداد افراد قاتل محدود است تعداد سران حكومت هم محدود است اما داربستان ظلم چه آگاهانه چه تبع عادت بسيارند. نه اينكه در مبارزه آگاهان خاموش اين جماعت همراهشان گردند، نه، بل در هر شرايطي بنا به جو حاكم سد راه اين مبارزه بوده و خواهند بود.
سوال از خانم عبادي بود: ايشان به عنوان يك زن مسلمان حقوقدان مطرح مي شوند كه متاسفانه سر از كلام يك زن ايراني بيرون خواهد آورد. تا قسمت اول من نه تنها خوانندة مطالب زنان مسلمان بنگلادش بوده ام كه اگر سوالي پيش مي آمد بصورت نقد و نتيجه گيري به پايان مي رسيد. اما وضعيت خانم عبادي در قسمت دوم فرق آشكاري پيدا مي كند: ايشان از سرزميني مي آيند كه حكومت اسلامي سالها به سركوب مشغول است و هر زمان كه احساس خطري مي كند چه بسيار بازيها كه پيش نبرده و نمي برد. وقتي ايشان ( خانم عبادي) در مقابل سوالي از وضعيت زنان، كودكان،آزاديخواهان،زندانيان ايران واقع مي شدند دلت به جستجوي صداي حقي جلب شنيدن پاسخ مي گردد : هر چند نه پاسخ او و نه ديد او تغييري بهتر بگويم تضعيفي به مبارزه ات بدهد: اما نكته همين جاست: واكنش فرد در بزنگاه حادثه . تفاوت افراد در همين عكس العمل مشخص مي شود. نه اينكه وقتمان را با چوب و تخته زدن واكنشهاي افراد تلف نماييم نه اما با ديدن صحنه و خواندن پيامها بدانيم چه بر سرمان دارد مي رود و ما از عكس العمل مناسب غفلت ننماييم.
درد گزندة بيدار كننده چيز ديگري است: جايي كه جان و گوهر آدمي را به مقابله در طبق صراحت مي نهي. جايي كه فرياد بر مي آوري كه تا دم مرگ در مقابل منحرف كنندگان خواسته ايستاده اي. وقتي نداني كه ضربه را از كجا خورده اي و كوركورانه خواستار تغيير چيزكي شوي كه كم كم هم به ورطة گول زنك بهبود شرايط مي كشاندت آنگاه كه عمر عزيز بي بديل طي شده و بدبختي را كوبنده تر در ميان بچه هايت مي بيني.
نكته اينجاست: اعمال و گفتار ايشان به عنوان يك زن مسلمان با شرايط حاكم بر مال و جان ما هيچ دمسازي ندارد. نكته اينجاست كه ايشان به دليل گفتة سازگاري اسلام با دموكراسي بهترين غسل را براي سران حكومت اسلامي معرفي مي كنند. نكته اينجاست كه در سرزمين ما و حتي وراي مرزهاي جغرافيايي سرزمينمان دست قاتل آفرين اين اسلام آزادگان را نابود كرده است. نكته اينجاست كه اين حكومت با كلام امر به معروف و نهي از منكرش به حريم آزاديت دست درازي نموده است. نكته اينجاست كه تا زماني كه درد واقعي را بيان نكرده باشي سرپناهت بر سرت است حالا به هر بدبختي اي اما مباد آن دم كه خلاف اسلام در سرزمين بلازدة حكومت جمهوري اسلامي صدايت را بلند نمايي.دانشجوي آزاده، تعداد قاتلين تعداد آمرين و تعداد سران حكومت محدود است عدة نامحدود داربستاني هستند كه سر بزنگاه حواسها را از بلاي اصلي دور نگه داشته اند.
واقعيت دوست عزيز اين است كه گاهي با شلاق سانسور گاه با تجويز داروي خمير كردن دستنوشته هايت زماني با انتشار فحشنامة هوايي و زميني به جنگت مي آيند. زماني مطالبت را به نحوي به قيچي نقل وانتقال مي سپارند كه راحتتري خفقان گرفته در كنج خموشي فرو روي. زماني زنجير بدست و سرباز گمنام امام زمان به سراغت مي فرستند و آخر كار اگر آدميزاده آزاده به هر طريق ممكن حرف حساب اسلام عزيز به كله اش برخورد نكرد با تزريق شياف پتاسيم مسلمانش كنند. دوست عزيز اينها كه گفتم واقعه اي رخ داده و تمام شدة چند هزار سال پيش نبود كه به خاطر نياوري.همين امروزش كه من و شما وقتمان را صرف اين كلام كرده ايم بنا بر عقايد اسلام عزيز دوشيزگان سرزمينت در زندانهاي حكومتي كه حكومت ظلمش خوانده اي مورد تجاوز واقع مي شوند تا به قتل برسند.
دانشجوي عزيز درد من اين است كه فردي از سرزمينم امكان گفتن هزاران هزار واقعة نقض حقوق بشر را دارد كه همه ريشه در يك حقيقت محض دارند و در مقابل غوره نشدن مويز مي شود. چگونه؟ اگر قبول داري ضربه اي كه اين سالها بر ما وارد شده شستشوي مغز توسط حكومتي ايديولوگ اسلامي است كه صداي نعلين آخوندش محكمتر از داس و چكش پيچيد و فرامين قتل و هر ننگي را به غسل اين اسلام امر حلالش كردند چگونه مي شود يك شبه يعني بدون گذار از دوره اي كه به خودت بيايي و دشمن واقعي را به مبارزه كشاني و اصل حكومت اسلام بر سرزمينم را به زير سوال بكشي ادعاي همخواني اسلام با دموكراسي نمايي.
دوست عزيز، نه اينكه من با ديني سر دشمني داشته باشم. نه هر عقيده اي مادام كه بر آزادي من انسان قيد تعلق و محدوديت فكر و انديشه نزده و شلاق كشتارش بر بالاي سرم مشغول چرخش نيست بلكه عده اي را نيز به تحصيل و تحقيق نسبت به ريشه و خواستگاه عقايد مي كشاند چه ايرادي دارد. اما دانشجوي عزيز من بلا زده از ملغمة دين و حكومت علت اصلي نكبت و بدبختي در اين مي بينم. يادمان باشد تكثر آرايي علاج درد است كه نگاه به آفت داشته باشد.
ساية سعيدي سيرجاني
خرداد هزار و سيصد و هشتاد و سه
خانم سيرجاني!شيرين عبادي قهرمان نيست - محمدرضا نسب عبداللهي
زماني كه نوشته ي(1) شما را خطاب به شيرين عبادي خواندم،اندوه از نهادم برخاست و نتوانستم اين چند سطر را ننويسم.اميدوارم نگارش اين چند سطر شما را نرنجاند. در هر حال عذر و جسارتم را پذيرا باشيد:
خانم سايه سعيدي سيرجاني!
ما دانشجويان به عنوان بخشي از كساني كه در ايران مورد اذيت و آزار قرار مي گيريم؛هرگز از شيرين عبادي ها انتظار نداريم كه به مثابه ي يك اسطوره،داد ما را از بيدادگران بستانند.ما دوست نداريم براي خودمان اسطوره بسازيم.شيرين عبادي بيش از يك فرد نيست.او مانند بسياري ديگر حق دارد آرا و عقايد خود را بروز دهد.اگر او جايزه صلح نوبل را دريافت نموده است،دليلي وجود ندارد كه به سان يك مبارزعليه پليدي ها و پلشتي ها به پا خيزد.او حق دارد سخن بگويد،هر چند كه به مذاق ها خوش نيايد.
خطاب به عبادي نوشته ايد كه به عنوان يك زن و جوان ايراني تا دم مرگ در مقابلش مي ايستيد.چرا؟به چه سبب مي خواهيد در برابر او قد علم كنيد؟به اين دليل كه او گفته است در جمهوري اسلامي،حقوق زنان و كودكان پيشرفت هاي بسياري نموده است؟به اين دليل كه در ايران هر ساله صدها اعدام انجام مي شود؟به اين دليل كه فقر و نكبت و فلاكت در مملكت مان از زمين و آسمان مي بارد؟به اين دليل كه آزادانديشان و مبارزان ازآزادي محرومند و در زندان ها محبوس؟
شيرين عبادي،شيرين عبادي است.اين را باور كنيد.او قهرمان نيست.خانم سيرجاني! من هم يك جوان ايراني هستم كه اتفاقا طعم دادگاه هاي تفتيش عقايد و زندان هاي حكومت ايران را چشيده ام.اما اگر حقوق لگدكوب شده ي ما دانشجوياني كه به سبب دوري از قدرت،از كمترين پشتيباني و حمايت برخورداريم؛توسط شيرين عبادي ها فرياد نشود،اندوهناك نخواهيم شد و در برابر كسي هم نخواهيم ايستاد.ما ياد گرفته ايم كه در برابر نقض حقوق بشر و اسارت آزادي،خاموش ننشينيم و مهمتر از اين آموخته ايم كه اگر بندهاي اسارت و حقارت، بر ما سايه افكند،خود، بندها را برافكنيم.
همانگونه كه مي دانيد كميسيون حقوق بشر سازمان ملل به سبب منفعت هاي سياسي و اقتصادي،حاضر نيست وضعيت وحشتناك نقض حقوق بشر را در ايران مورد بررسي قرار دهد.محافظه كاران كه از مماشات اين نهاد بين المللي بيشترين سود را مي برند،براين گمان هستند كه با سكوت مجامع بين المللي مي توانند جنبش آزادي خواهانه را سركوب كنند و بر نقض حقوق انساني بيافزايند،اما زهي خيال باطل .همان گونه كه بي تفاوتي نهادهاي بين المللي نسبت به نقض حقوق بشر در ايران،خللي در اراده مبارزان و مدافعان حقوق بشر و آزادي و دموكراسي پديد نخواهد آورد،به همين ترتيب سكوت عبادي ها نيز اثري بر جنبش آزادي خواهانه نخواهد گذاشت.
به جاي آنكه در محاسبات خويش،از اردوي آزادي خواهان بكاهيم،بهتر است بر تعداد آن ها بيافزاييم.تكثر آرا را باور كنيم و تربيت دموكراتيك را در خويش بارور. بپذيريم كه اگر همه با من نيستند،به معناي آن نيست كه عليه ام هستند.
محمدرضا نسب عبداللهي
عضو شوراي عمومي جبهه متحد دانشجويي
<< Home