به خود آ
شنبه 16 خرداد 1383
به خود آ، سايه سعيدي سيرجاني
زورق به شوق رسيدن به بركة آرامي و جايگيري در كنار زورفكهاي درخشان در حركت است. مسيرش آب باريكه هايي است كهوحشت به گل نشستنش را به امري حتمي رفم مي زند. مسافران، همان هم سرنوشتان، بنا به اعمال چند گروه شده اند. ناظراني كه بنا به طبع غايت گرايشان نگاهي به خطرات بيرون دارند اما دل پر دردشان از نا آگاهي مسافراني است كه سرگرم مهيا كردن سورو سات شبانه هستند غافل از دشمني آشكاري كه غاصبان زورق هر زمان به شكلي برشان باريده اند. شعبده بازاني كه با پاي كوفتن و هتاكي صحنة نمايشي سرگرم كنندة براي سور و سات مسافراني كه هر آن بيم نابودي مطلقشان مي رود به پا كرده اند.آگاهان در كنج خاموشي خزيده چه بگويند به اين نوكيسگان تشنة كينه و تعصب كه دو لحظة زندگيشان با كسب برتري و مقام درآميخته است. مسافردل پر دردي دارد: بجه ها، جوانان، اين نونهالان آينده را مي بيند كه در اين بيغوله زمان خطيري را سپري مي كنند. متصرفان زورق را مي بيند كه مجال فريادي نمي دهند و يكسره به درهم شكستن زورق مشغولند.جمعي را مي بيند كه در پي سرپناه خود را به بيرون پرت كرده اند: عده اي به تصور بريدن از ريشه در همان اولين گرداب فرو مي روند تك نفراتي از گرداب رسته سيلي تلخ واقعيتي را تند باد حادثه برشان مي كوباند كه چه ايد؟ كه ايد؟ و دربان بركة آرام پي نام و نشان اين جماعت تنها راه موجود يعني همان خيرية نجات به عنوان يك فرد انسان دور از سرزمين را نشانش مي دهد. چه بسيار كه چون الياف سبك رسته شده از ساقه توانايي فراموشي كامل از گذشتة خويش را در خود مي بينند. سعي در انجام حركاتي محيرالعقول مي كنند: آكتورهايي كه باز براي دو صباح لذت خور و خواب گذشته، هويت، اصالت يعني همان فرهنگي كه ساليانِ تلاش به شكل گوهر نابي در دامانشان نهاده را به كناري مي افكنند. جماعتي كه شوق اعتيار چنان از خود بي خبرشان كرده كه سرگرم سياه كردن اوراق مي شوند تا بگويند آب فلان نقطه از زورق درخشان دمايش چقدر است بي آنكه يك جمله از علم آموخته شده شان را در پي شناساندن سرزمينش معطوف دارند. در كنار اين جماعت كه با ديدة بي نگاه به زورق در تلاطم مي نگرند عده اي نيز به سوداي نان و نوا به بررسي تكانهاي زورق از بركة آرام پرداخته اند.فراموش نكنيم آن نازنين مسافراني كه سرنوشت خويش را جدا از بدبختي زورقيان نمي بينند: جماعتي كه هر چند از زورق به بيرون پرتاب شده اند با زورقيان يكي هستند اصلا جدايي نبوده كه اتحادي در ميان باشد. چه حس سردي است وقتي در گل و لاي آب باريكه دست و پا مي زني و نگاهت به خشونت و كشتار و شكستن زورق توسط اين دريوزگان تا دندان مسلح است. وقتي مي بيني سالها نااميدي ميان كثيري از زورقيان اعتماد به نفس را به خواب كشانيده و بازار قضا و فدر را به رونق انداخته است.نا باوراني خريدار اين متاعند كه از ديدن واقعيت و آنجه برشان مي رود واهمه دارند با روحية " انشا الله گربه است" به "شتر ديدي نديدي" سعي تمام در فريب خويش مي كنند. در اين آشفته بازار خوش رقصي جماعتي را مي بيني: جماعتي شياد كه بر خون كشتگان به رقص پرداخته اند. انگاري هر چه رنگ و ريا به دست دارند تمامي نداشته و مدعيان دروغين شعارگونة: جامعة مدني ! حقوق بشر! اصلاحات!! و اسلام عزيزشان صحنه را ترك نمي كنند.
بدبختها نمي دانند صبر بخردان به پايان رسيده و اين حركات غوره نشده مويز شدنِ اين جماعت نه تنها چنگي به دل مسافري كه جان و مال و آبرو و زندگيش هر آن بدست اين شيادان در خطر است نمي زند كه به خروش انديشه مي كشاندش كه: آخر اين جماعت اوباش چگونه به زورق رخنه كردند؟ چرا ريشه دوانيدند؟ چرا تحملشان كردم؟ و هزار چراي ديگر كه به راه رهايي از اين بلا منتهي اش كرده است.در مقابل جماعتي ريا كارسخت مشغول كشاندن چادر چل تكه اصلاحي بر سر هر مسوليتي هستند، شياداني كه ارزشهاي فرهنگت ، اصالت، قدرت و توانايي ات ، همان زمين محكمي كه آمادة قد افراشتنت شده است را به مضحكه گرفته و با سلاح شيوع ترس، تهمت و نفرت محيط آمادة بت تراشي را مستعد فراموشي مطلق گردانيده اند. اين جماعت غافل از يك نكته اند كه در جنگ با اصيل ترين گوهر نجاتت در مانده اند.ايراني راز بقايت همانا استواري و صداقتي است كه حافظ ات صده ها پيش فريادش را كشيد، آزادگانت گردش چرخ را مطيع طبع بلند خويش گردانيدند، حق پيشگاني كه نعمت دنيا را در خرسندي ديدند، راستي پيشگاني كه با بلاي دروغ و كبر در هر لباس و با هر چهره اي به مقابله ايستادند، با شهامت كارداناني كه نه پي نام و مال بلكه به پاس انديشه و پيشرفت به جنگ مرگ شتافتند.ايراني روح پاك و طبع بلندت، فرهنگ وفا و صفايت، خرد و ديدة حق طلبت همان رهبر حاضر در وجودت است. به خود آ. نگاه مسافران در فضاي خفقان زده به شيوايي رساناي اين پيام است چه كه تنها آه كشيدن از شيادي اين دغلبازان كافي نيست. به خود آ. ساحل آرام در دو قدمي به انتظار تو است
<< Home