Saturday

مسووليت


مسووليت
خواستم بنويسم به طراحان همه پرسي مجلس موسسان به منظور تغيير قانون اساسي؛ حيفم آمد اينان مخاطب باشند. مثل هميشه اجازه دهيد با هم سرنوشتانم كلامي گفته باشم و اگر اين جماعت مدعي "خيل عظيم مبارزين حقوق بشر" اصل اول حقوقي را آموخته باشد بار دليل بر آنهاست.

دوستان، اگر به نوشته و سخنان مبتكرين اصلي معرف و كم كم معرف شونده شان نظري بياندازيم هماهنگي كلام شان را عليرغم تفاوت آشكاراي سخنان حاميان طرح مي يابيم.
نوشته اخير آقاي رضا پهلوي را با سخنان آقاي سازگارا كنار هم بگذاريد يكي با توضيح بيشتر و ديگري چكيده اي از آن يكي.

مي خواهم بگويم اين جنابان كه در مراحل مختلف و خطرآميز به قول خودشان مي خواهند به تدوين نويني از قانون اساسي دست يابند چرا راه راست و عملي احقاق حق را ناديده مي انگارند.

آيا اينان كه به عنوان آرزوي تغيير شكل به دنبال رفع مسووليت مي باشند با فرزند خويش نيز اينگونه رفتار مي نمايند؟ يا در مورد احقاق حق خودشان در سرزمينهاي آزاد و پيرو قانون فقط به جمع آوري امضا رو مي آورند؟

اگر هدف احقاق حق است و حق طلبي وسيله اش نيز به جاي تخيلي و وهم آلود بودن بايست آشكار صريح و به مصرف باشد.

اگر در انبرك سوالها به نهادهاي بين المللي دستاويز مي شويد چرا همين امروز روز با همين دستاويز همتي نشود تا همين شواري امنيت را از طريق عملي اعمال نفوذ دولتها به "ايجاد دادگاه ويژه مسووليت جمهوري اسلامي" واداريد.

اگر عقيده داريد اصل احقاق حق هميشه زادة تضعيف و نابود كردن آن واقع گشته و بر خود نام حقوقدان و مدافع بشر نهاده ايد كمي دست از اين شعارها برداشته و در عمل اين زمان مناسب را با طرح بي موردي كه همچون هاله اي مقدس به زيركي هر چه حق طبيعي اعتراض است را سلب كرده و با تفسيرهاي نادلنشين جنابعاليان به اهرمي در خدمت " قدرت" مي انجامد ، مصرف نمي نموديد.

بايست از ابزار نفوذ افكار عمومي و دولتها در جهت محاكمه مسوولين استفاده نمود. مسوولين قتلها و قراردادهاي ننگين؛ مسوولين شكنجه و كشتنار زندانيان، سر به نيست كنندگان و قاتلان دگرانديشان، برهم زنندگان تجمعات اين بيست و شش سال، اقلا اين بيست و شش سال، اگر امروز ياد نگيرند مسووليت خويش را با هيچ تغيير شكلكي آفتاب عدالت بر آن سرزمين درخشيدن نخواهد گرفت.

براي من يك الف بچه ايراني هيچ ذوقي با خواندن اين كلام كه" آفتاب آزادي و حقوق بشر بار ديگر در آسمان مبارزات مردم ايران درخشيدن گرفت و " رفراندوم" به عنوان اصل راهنماي يك مبارزه ملي از سوي جمعي او هم ميهنانمان در داخل كشور پذيرفته و اعلام شد" ايجاد نشد. فكر كردم معني جمله را نفهميدم باز خواندم و باز خواندم فكر كردم اين موضوع در مورد يوگسلاوي يا ديگر سرزميني است از من بيگانه!

و مي گويم آقايان شيفتة شعار؛ حق طلبي بايست با صداي حق طلب راه خودش را آغاز كند. اگر بر فراخوانتان نام عملي ملي داديد ابدا براي فرد احترامي قايل نگشته ايد تا به شعار حركت ملي كلام خويش را درز بگيريد.

بگذاريد تمرين احقاق حق را كرده باشيم. و اين را عين قدم اول و عملي همه شعارهايي كه مي فرماييد در نظر داشته باشيم.
يكي از اصلي ترين فريب اين طرح همانا شيفتگي نقش ماري است كه سالهاي استبداد بر شما آورده.

من دشمنم را مي شناسم، جهل را و دراز دستي صاحبان قدرت را چه سياسي چه اقتصادي. هر چه در اين يكصد سال بر ما آمده حاصل ازدواج نامتمدنانة اين دو قدرت بوده در محيط مناسب جهل: جهل به اعمال حقوق ، عدم اعتماد به نفس و همان احترام لعنتي زادة استبداد.

امروز روز شيوه كار مهم است. براي من مطالب ترجمه شده و تحول يافته! در خلال آن ترجمه را به خورد دوباره ندهيد. خوب با اين واژه ها آشنايم و از آن طرف با درد و بغض مردمم نيز. چون يكي از همين قربانيانم. و مي دانم و به خوبي مي دانم اين روزها روز تمرين احقاق حق است. همان ضمانت اجراهاي سند هاي آن چناني دفاع از حقوق بشر. صداي مرا و صداي مردم ايران را با اين سپر تصنعي تدوين قانون اساسي نمي توانيد انعكاس دهيد.

در جماعتي كه هر يك به تنهايي سه قانون اساسي نوشته شده ظرف يك روز برايت مي فرسند! دلم را به اين شعار نمي توانم خوش كنم.

به جاي شعار و مراحل رسيدن به آن "عمل" را دريابيد. از ابزار موجود و انجام شده در مورد رواندا و يوگسلاوي استفاده نماييد اگر شيفته مثال آوري از ديگر نقاط اين كره خاكي ايد.


سايه سعيدي سيرجاني
هيجده دي ماه هزار و سيصد و هشتاد و سه