به پاس زن
به پاس " زن"
می گویند خر اگر یک بار پایش در چاله رفت دیگر بار از آن مسیر گذر هم نخواهد کرد؛ دریغ از فرزند آدم!
دوستان، آنچه در ظاهر می خواهند که ببینی و آنچه می خواهند که بشنوی دست درازی به ارزش هاست. آزادی و برچیدن "ستم" نیاز به وکیل و وصی " گروه تراش" و رادیوساز ندارد.
روز جهانی زن هم مانند روز دانشجو؛ یادبود قتل های سیاسی زنجیره ای؛ چهارشنبه سوری و .... دستاویز جماعتی گشته که می خواهند در حکومت خفقان زا مدعی صدای رهایی ای که مردم تشنه آنند شوند. چه جماعتی؟ نگاه به اعلامیه ها افکنید و سخنرانی ها. " باند" نهضت آزادی در داخل و جماعت سواری طلب در خارج بیکار ننشسته اند و این عادت دیرینه اینان را " سیستم" خوب می شناسد. شیفتگان " استحاله" و سوار قدرت شوندگان نه در این میان زحمتی خواهند کشید نه خود به فشار و البته خفقانی دچار! چرا که اینان بر درد می خواهند سوار شوند نه آنکه زبان گویای آن و بفکر چاره آن گردند.
همان جماعت رهبر تراش بارها البته در صحنه حاضر بوده امروز هم تجدید قوایی نموده و سوار بر شعار " دموکراسی؛ حق زنان؛ حق کارگران؛ حق اقوام؛ حق حتی همسایگان در نامیدن خلیج فارس به هر نام دیگر، حق مذاکره؛ حق مداخله؛ حق رفراندوم!؛ حق پول گرفتن برای البته " نجات! ایران" و هر حق دیگری که از آن من و تو ایرانی است اینها با شعار ادعایی آن وارد میدان معرکه گشته اند.
معرکه ای است پاک دلسرد کننده. کسی پاک به میدان برچیدن سیستم ستم قدم می نهد و از جان شیرین اش می گذرد اینان؛ به جای آموختن در صدد کمرنگ نمودن پیام او می شتابند و در پی " بت اعظم البته وزارت اطلاعات شکنی چون خاتمی سالوس" حنجره ها خسته می کنند. بر پیکر آزادگان منبر دعای خود را برپا می کنند مبادا که نفری آگاه شود از پیام او و شیوه ایستادگی اش. دیگر این سالها به حدی کارکشته گشته اند که خود از آغاز این " امامزاده تراشی" را برپا می کنند. دیدند همکارانشان حتی با دست درازی بر ادعای " دادگستری" آن هم در سیستم جمهوری اسلامی نمی توانند حقانیت افرادی چون " زیبا کاظمی" را بشویند و به رنگی دیگر درآورند؛ به تولید داخلی و خارجی پرداختند. اکبر گنجی را همان وزارت اطلاعاتی که من و تو مردم که حق سوال آزاد را نیز نداریم به مدال! جواز نشریه مزین اش گردانیدند؛ اگر نویسنده و روزنامه نگار را نمی توانند بخرند خوب خود به تولیدش و عنوان بخشی اش که ید طولایی دارند. سپس نیز چنان هیئت داوری و منصفه ای از تولیدات کیهان خاتمی – شریعتمداری بر ملت سوار کنند که بله مملکت قانون دارد و همه نهادها بر آن اساس بر کارشان گمارده گشته اند. گنجی و امثال اینان داخل حکومتی را به نام البته نویسنده زندانی، زن اقلیت نشریه زنان زده البته داخل در باند " باقی - نهضت آزادی- خاتمی" را به خارجه گسیل دارند مگر " اعتبارکی" برای حکومت ساخته شود و اگر نشد اینان " جایگزین های آینده " باشند.
به همین نکته آخر می گویند دست درازی بر حس و خواست مردم. امروز در پی بنا کردن بنایی هستند همانند آنچه سالها پیش نمودند؛ و دیگر وقتی سوار گشتند مگر در افسانه ها نام و نشانی از " راستی و جوهره" بیابیم. اگر امروز با نگاه به این روزها، و هزاران امکان اعتبار تراشی مصنوعی بر اینان ارزش را پاس بداریم و دست این دست درازان را از این ارزشها کوتاه نگردانیم؛ دیگر در فردا همان مغلطه پایه نهاده خاتمی بر تمامی ارکان جامعه و وجودمان مستولی خواهد گشت.
آن " زن" ایرانی که از این همه ستم به خشم آمده خودش را در معرض " شیرویه" ها نخواهد نهاد؛ و این اعتبار تراشی مصنوعی که بله " زنان را گرفتند و جماعت نهضت آزادی مدعی وکالت در سیستم جمهوری اسلامی مدافعشان هستند و پخش سخنان اینان " همان میدان دادن به خو گرفتگان سواری شده که امروزه حسابی بازار مکاره اشان پر نان و روغن است. دوستان به خود آییم. حواسمان هست چه می کنیم؟ در زمانی که " مردم" صدای خواست " تغییرشان" را با خشم سکوت بر فرق آسمان باریده اند این همه مدعی و باند و گروه به چه کار مشغولند؟
یعنی در " جمهوری اسلامی " این آزادی هست! که مثلا من نوعی بتوانم یک " سازمان غیر دولتی" را حتی به ثبت رسانم؟ یا اینکه این بازار فقط از آن " فیلتر سیستم" گذشتگان است؟
این میان نگاهبان ارزش ها همانا افراد مستقل آزاده ای خواهند بود که به دام دست درازان داخل و مثلا! خارج و در لباس البته " اپوزیسیون!" نیافتند.
خود ما؛ بله " ما مردمان ایران" همان " زن" ؛ همان " کارگر" همان " آموزگار" همان " آزاده" ای هستیم که از تمامی این دست درازی ها به تنگ آمده. این صدا به حدی عمیق و اصیل است که می تواند؛ توانستنی حتمی ؛ که کل معرکه آنان را در هم شکند.
همین
سایه
اسفند ماه همان دیگر سال
می گویند خر اگر یک بار پایش در چاله رفت دیگر بار از آن مسیر گذر هم نخواهد کرد؛ دریغ از فرزند آدم!
دوستان، آنچه در ظاهر می خواهند که ببینی و آنچه می خواهند که بشنوی دست درازی به ارزش هاست. آزادی و برچیدن "ستم" نیاز به وکیل و وصی " گروه تراش" و رادیوساز ندارد.
روز جهانی زن هم مانند روز دانشجو؛ یادبود قتل های سیاسی زنجیره ای؛ چهارشنبه سوری و .... دستاویز جماعتی گشته که می خواهند در حکومت خفقان زا مدعی صدای رهایی ای که مردم تشنه آنند شوند. چه جماعتی؟ نگاه به اعلامیه ها افکنید و سخنرانی ها. " باند" نهضت آزادی در داخل و جماعت سواری طلب در خارج بیکار ننشسته اند و این عادت دیرینه اینان را " سیستم" خوب می شناسد. شیفتگان " استحاله" و سوار قدرت شوندگان نه در این میان زحمتی خواهند کشید نه خود به فشار و البته خفقانی دچار! چرا که اینان بر درد می خواهند سوار شوند نه آنکه زبان گویای آن و بفکر چاره آن گردند.
همان جماعت رهبر تراش بارها البته در صحنه حاضر بوده امروز هم تجدید قوایی نموده و سوار بر شعار " دموکراسی؛ حق زنان؛ حق کارگران؛ حق اقوام؛ حق حتی همسایگان در نامیدن خلیج فارس به هر نام دیگر، حق مذاکره؛ حق مداخله؛ حق رفراندوم!؛ حق پول گرفتن برای البته " نجات! ایران" و هر حق دیگری که از آن من و تو ایرانی است اینها با شعار ادعایی آن وارد میدان معرکه گشته اند.
معرکه ای است پاک دلسرد کننده. کسی پاک به میدان برچیدن سیستم ستم قدم می نهد و از جان شیرین اش می گذرد اینان؛ به جای آموختن در صدد کمرنگ نمودن پیام او می شتابند و در پی " بت اعظم البته وزارت اطلاعات شکنی چون خاتمی سالوس" حنجره ها خسته می کنند. بر پیکر آزادگان منبر دعای خود را برپا می کنند مبادا که نفری آگاه شود از پیام او و شیوه ایستادگی اش. دیگر این سالها به حدی کارکشته گشته اند که خود از آغاز این " امامزاده تراشی" را برپا می کنند. دیدند همکارانشان حتی با دست درازی بر ادعای " دادگستری" آن هم در سیستم جمهوری اسلامی نمی توانند حقانیت افرادی چون " زیبا کاظمی" را بشویند و به رنگی دیگر درآورند؛ به تولید داخلی و خارجی پرداختند. اکبر گنجی را همان وزارت اطلاعاتی که من و تو مردم که حق سوال آزاد را نیز نداریم به مدال! جواز نشریه مزین اش گردانیدند؛ اگر نویسنده و روزنامه نگار را نمی توانند بخرند خوب خود به تولیدش و عنوان بخشی اش که ید طولایی دارند. سپس نیز چنان هیئت داوری و منصفه ای از تولیدات کیهان خاتمی – شریعتمداری بر ملت سوار کنند که بله مملکت قانون دارد و همه نهادها بر آن اساس بر کارشان گمارده گشته اند. گنجی و امثال اینان داخل حکومتی را به نام البته نویسنده زندانی، زن اقلیت نشریه زنان زده البته داخل در باند " باقی - نهضت آزادی- خاتمی" را به خارجه گسیل دارند مگر " اعتبارکی" برای حکومت ساخته شود و اگر نشد اینان " جایگزین های آینده " باشند.
به همین نکته آخر می گویند دست درازی بر حس و خواست مردم. امروز در پی بنا کردن بنایی هستند همانند آنچه سالها پیش نمودند؛ و دیگر وقتی سوار گشتند مگر در افسانه ها نام و نشانی از " راستی و جوهره" بیابیم. اگر امروز با نگاه به این روزها، و هزاران امکان اعتبار تراشی مصنوعی بر اینان ارزش را پاس بداریم و دست این دست درازان را از این ارزشها کوتاه نگردانیم؛ دیگر در فردا همان مغلطه پایه نهاده خاتمی بر تمامی ارکان جامعه و وجودمان مستولی خواهد گشت.
آن " زن" ایرانی که از این همه ستم به خشم آمده خودش را در معرض " شیرویه" ها نخواهد نهاد؛ و این اعتبار تراشی مصنوعی که بله " زنان را گرفتند و جماعت نهضت آزادی مدعی وکالت در سیستم جمهوری اسلامی مدافعشان هستند و پخش سخنان اینان " همان میدان دادن به خو گرفتگان سواری شده که امروزه حسابی بازار مکاره اشان پر نان و روغن است. دوستان به خود آییم. حواسمان هست چه می کنیم؟ در زمانی که " مردم" صدای خواست " تغییرشان" را با خشم سکوت بر فرق آسمان باریده اند این همه مدعی و باند و گروه به چه کار مشغولند؟
یعنی در " جمهوری اسلامی " این آزادی هست! که مثلا من نوعی بتوانم یک " سازمان غیر دولتی" را حتی به ثبت رسانم؟ یا اینکه این بازار فقط از آن " فیلتر سیستم" گذشتگان است؟
این میان نگاهبان ارزش ها همانا افراد مستقل آزاده ای خواهند بود که به دام دست درازان داخل و مثلا! خارج و در لباس البته " اپوزیسیون!" نیافتند.
خود ما؛ بله " ما مردمان ایران" همان " زن" ؛ همان " کارگر" همان " آموزگار" همان " آزاده" ای هستیم که از تمامی این دست درازی ها به تنگ آمده. این صدا به حدی عمیق و اصیل است که می تواند؛ توانستنی حتمی ؛ که کل معرکه آنان را در هم شکند.
همین
سایه
اسفند ماه همان دیگر سال
<< Home