Sunday

خر برفت و خر برفت


خر برفت و خر برفت

در میان همه پرسش ها چه دلخوش کننده بود سری به " حاجی بابای اصفهانی" زنم تا پاسخکی گیرم از این نابسامانیها.

می گویی باز چه شده و کدام نابسامانی: همین؛ همین رژه امضاها که در خدمت حکومت باجامه چشم پوشی و تغییر مسیر حرکتی که به انداختن آفت می انجامد بر سر کار است.

آخریش همین کان لمن یکن را با آش شله قلمکار : ما پیروزیم چون حق بر ماست در صحنه اعتراض البته در ناف دموکراسی شکل یافته آن هم به فیلمی که این سرگرم کنندگان هالیوود به خیال باطل سعی در " تحریف و تهاجم فرهنگی " برداشته اند.

هنوز ساعاتی از ظهور چنین تهاجم گسترده ای از " دشمن" برنخاسته بود که یکباره هفت هزار امضا و البته منبر غلامحسین خان الهام گرفته نیز بکار آمد و آی بکوب و ای بکوب. مات و حیران که ببینم سقف خراب گشته و آفت را نمی بینید؟ جمهوری اسلامی ای که از خلخالی تا خاتمی اش به تهاجم علیه فرهنگ و ادب فارسی گسیل گشته اند را ندیدید؟ یا نکند به عادت " دموکراسی غرب" آن هم از نوع صادراتی و بی درک مفهومی گفته اید چرا اینجا کمیل اعتراض را تند نرانیم و نیرو و توانمان را صرف اعتراض به فلان فیلم ساز هالیوود نگردانیم: این میان سودی هم در توبره پاره پاره جمهوری اسلامی صد عیب آشکارا رفت عیبی ندارد . چه حرکتی در چه بزنگاهی و با چه نتیجه ای.

یادم هست همین چند ماه پیش بود برای اعتراض به خوش رقصی خاتمی به عنوان سفیر آشتی فرهنگی! تلاشهای امضایی نیز به یاری آمد؛ اما تعداد اسامی مشخص گشته در طی هفته ها به زیر هزار نفر بیش نرسید. باز یادم هست زمان دوباره رییس نمودن ! شیخ دزدان رفسنجانی لشکر امضاهای تحصیل کنندگان به اصطلاح معتبر ترین دانشگاههای غرب به میدان آمد و اسامی مشخص گشت یک شبه آن هم بیش از هزار نام در حمایت از این شیخ.

سوای این منطق روشن که بدون حضور " حکومت" یکباره چنین امضاهایی پشت هم ردیف شدن به " دو رویه " بودن این خواسته نگاه اندازیم. مگر نه این است که آزادی زندانی سیاسی اصل بدیهی است؛ مگر جز این است که نابودی فرهنگ سرزمینی به ویژه با نابودی آزاد اندیشان اش رقم زده می شود تا جماعت دل به شعار و بنا خوش کرده با ادعای حفظ البته فرهنگ خودی نیز نشان دهند آن هم در جهت و سود حکومت. مگر یادمان رفت اوج حضور جبهه البته مشعر! به ملی که اوج حضوراش در صحنه اعتراض و برچیدن جمهوری اسلامی تنها به خواهشکی به حفظ برج جهان نما اصفهان مزین گشت. همه این امضاها به خواسته ای اشاره دارند اما به چه کس با چه پیامی و مهم تر از آن با چه دامنه همه گیری.

برای من ایرانی توهین و نابودی به فرهنگ و هویت ام را تاب نخواهم آورد؛ در این تردیدی نیست. به این شرط که کاسه ام رااز حکومتی ایران ستیز که هیج مشروعیتی از جانب ایرانیان ندارد جدا کرده باشم. نخست به این مهاجمی که به خانه ام تاخته پاسخی دهم و کل این آفت را برچینم. نه اینکه با به خواب زدن خود ؛ جامعه ای را و اوج مبارزه اش را به این چنین امضاهایی ختم دهم. یادمان هست: فتوای سلمان رشدی را؟ مگر نه این بود که به اعتراض به " خارجی" شمشیر را کشیدند که چرا اینگونه گفتی؟ اگر " پرونده" جمهوری اسلامی را با ناآگاهی کمرنگ نگردانیم؛ دست همان معرکه گیری ها را در این صحنه امضاها پیدا می کنید. از امضا گذاشتن هایی که از زمان حاکم گرداندن کل سالوس تا به این روز جایش را در تریبون ها و صفحه های اینترنت خواهی یافت.

یادمان باشد اگر توانستید پاسخ چون روز روشن به این سوال تهاجم فرهنگی؛ که علیه که؟ را بدهیم می توانیم یکباره به کل ریا " نه" بگوییم. اگر خواسته نشاندن ریاکاری با شعار دفاع از ایرانی؛ و در عمل کشنده ایرانی است بر سر یک میز با ایرانیانی که مورد تهاجم گروه اول قرار گرفته اند باشد که دیگر نه خواسته ای می ماند نه حقیقتی . اینان ریا را تا حد تغییر حقیقت پیش برده اند مگر نه این است که به نام خدا حکومت را دزدیدند؟


یادمان باشد ، هم این " خارجیان" اهل قانون و منطق اند هم مشکل " ایرانی" خط و نشون کشیدن برای هنرمندان دنیا نیست. اینان خصوصا در آمریکا جوابگوی اعتراض و انتقاد ها هستند. اما امضا گذاردگان, ین جمهوری اسلامی است که بر فکر و بیان مردم ایران تازیانه را رانده است و آزاد اندیشان را که امکان ندارد تغییر رنگ دهند و به دام باج گیران افتند را به قتل رسانده اند. امضا گذاردگان: در این بزنگاه شعار " ایرانی" دادن ایران کشندگانی چون احمدی نژاد؛ محسن رضایی؛ بنیاد ایمان ها،رفسنجانی ها خاتمی ها.... را در نظر داشته باشید. در این بزنگاه بایست جهان را از ماهیت این دست اندازان به حکومت ایران روشن کرد. کل این حکومت نمود " ریا" است.تازنده بر فرهنگ ایران و آزادگی این مردم است .

بگذار با این جمله از " حاجی بابا اصفهانی" حرفم را پایان بخشم که ساعتهاست در پیش چشمم به صد زبان گویا حضور دارد : که
این قدر بر ما سخت گرفت که به فریب و ریا معتاد شدیم و این صفت در ما طبیعت ثانویه شد.




سایه سعیدی سیرجانی
اسفند ماه