Monday

عنکبوتی کهنه تار

عنکبوتی کهنه تار

هشداری به روزنامه نگارانی که نگاهی به " ایران" دارند.

مدتهاست با بی توجهی دولت "آلمان" هوشنگ اسدی و همسرشان خانم نوشابه امیری به عنوان بازیگران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی با تن پوش " سپر بلای مخالف" زمان گذرانیده اند.

" روز" شان همان بازوی مزین به لقب "فرهنگی سیستم" ماه ها هست که بی هیچ دغدغه ای با حمایت نو سیاستبازان اروپا روبرو گردیده. همان مهره هایی که آگاهانه یا بر اساس بی توجهی مجری برنامه " سیستم اطلاعاتی جمهوری اسلامی " گشته اند .

جناب هوشنگ اسدی که عضو قسم خورده " ساواک" بودند و با شیوه " لکه گیری" حزب " توده" نه تنها تاییدی به رسمیت این حرفه شریفشان گردید بلکه مدال افتخار" عضو نفوذی حزب توده" را نیز به ایشان افزودند ؛ از همان تغییر سال پنجاه و هفت به مقام مسوولیت "ساواما" نیز مفتخر گردیدند.

یادمان باشد در این بیست و هفت ساله هر گاه؛ آری ؛ هر گاه موردی بوده که " مردم" را " با هم گرداند" و خشم از بیداد را همصدا گردانند, چه با حربه " مطبوعات سیستم" یا " شایعه سازی سیستم" و همان بسیج محدود بیست میلیونی که همه "تریبونها" را از آن خود گرداند به تداوم " ترس" و به تبعش " بازار ریا و تقلب" را دامن زدن به تنها هدفشان که همانا حفظ " قدرت که تنها از آن خود سیستم" بایست باشد پرادخته اند.

این تارتنک کهنه کار به حدی شیفته " قدرت" است که هر " حرکت اعتراضی" مردم را نه تنها به نام خویش " مصادره" می نماید؛ بلکه هر "تغییری" را با لباس " مغلطه" به نفع خود " غصب" می نماید. اگر می گویند سازها را شکستید؛ ساز خودی برایتان تولید می نماید، هنرمند متعهد امضا گذار برایت باز تولید می کند و عینا مور و ملخ برایت می زاید. … تا آن حد تشنه قدرت است که می خواهد " خود" دلال هر نوع " مذاکره" ای باشد. و حتی اگر افکار عمومی تا حد " کودتا" آمادگی محو این بیداد را گرفته؛ چرا نه؛ که " خود" برنامه ریز و مجری این " کودتا" باشند.

تا وقتی می شود با کلمات بازی کرد و " خاتمی " را به عنوان راه نجات به مردم کم حافظه تلقین نمود؛ دیگر چه فریبی است که از دستشان بر نیاید.

ببینم؛ در قلب " آلمان" چه کسی ستاد تبلیغات حجه الاسلام مسوول روزنامه " کیهان" را به عهده گرفت؟ جز همین هوشنگ خان اسدی؟

چطور است که سایت گویا پا گرفت؟ راستی گیرم " جوانهای" جویای نام و مقام و حداقل سرپناهی هزاران دلیل برای " پناهندگی" بیان کردند؛ اما این " فرج سرکوهی" یا " مهرانگیز کار" یا " عباس معروفی" به چه دلیل سوار موج بی عدالتی گردیدند.

راستی مگر غیر از این است که: در آن اطاقکی که چند نفری نگران از آن بیست و پنج ضربه شلاق وعده داده شده به عباس معروفی گرد آمده بودند؛ دری باز شد و مامور وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی گفت: او را که پراندیم؛ بیخود معطل چه هستید. نگرانی خاتمه یافت. و چند هفته بعد شاهد نوشته های آقای معروفی آن هم به زبان "آلمانی" در روزنامه های آلمان شدیم.

ببینم اینان که در سالهای هزار و سیصد و هفتاد و دو و سه و چهار و پنج به آن بلوغ شرعی و عرفی رسیده بودند که صاحب امتیاز مجله می گشتند و سنی هم ازشان گذشته بود چه " سیاستی" وادار به سکوتشان کرده بود؟ جز اطاعت از " سیستم". و چرا این روز روز که " باد" در جهت دیگری می وزد سوار قطار " مخالفان" نشوند و باز هم همان خط سیستم را دنبال نکنند؟

راستی چطور می شود که هفته ها " روز" بایست با بالا پایین کردن شرایط در پی یافتن مخالف و جستن نبض " خروش" یاد " سیرحانی" بیافتد و یا در مصاحبه با " گوگوش" یا با نشر نوشته ای که تماما کپی برداری از جملاتی است که بارها منتشر گردیده و با گذاشتن امضایی مستعار ؛ هر طور که بتواند زیر این علم سینه بزند! تیم جوانسال و کهنسال وزارت اطلاعات فعالتر از آن است که در آشکارا می بینی.

این هشداری است خصوصا به روزنامه نگاران جوانسالی که سابقه دانسته هایشان در مورد " ایران" به آنچه روزنامه ها و تلویزیون های " سیستم" گفته است محدود گشته است.

این روزها وقتی می بینی از سازگارا, عطاالله مهاجرانی، و دیگر میلیونرهای بذل و بخش کننده در رده سنی " احمد کریمی حکاک" در آمریکا , کانادا و اروپا جا خوش کرده اند ؛ آنگاه می یابی که " صدای مردم" چه قدرتی دارد که این همه مدعی از گوشه و کنار و همگی در درجه ای زیر دست " سیستم جمهوری اسلامی" نظریه پرداز و روزنامه نگار و مخبر گشته اند.

یک اصل را هیچگاه از یاد نبریم, و آن اینکه این " سیستم" از همان آغازین ساعاتش موازی حرکت کردنش بود. و برای درهم شکستن این همه دغل دلی آگاه و افرادی " مستقل" نیاز است.

چه بسیار در لباس شاعر و نویسنده غلطیده ای که با یک , آری ، تنها با یک خط ساده "کیهان" در مکانی که ساعتها با "ایران" مصادره گشته توسط این سیستم فاصله دارد به توبه نوشتن و ببیخشیدها افتادند. زمان دوری نگذشته است؛ مثال: نگاهی به فتوای قتل سلمان رشدی و امضا پس گرفتنهای رضا علامه زاده و اسماعیل خویی ها.

میدان دادن به بازوهای مجری سیستم جمهوری اسلامی و اسیران خوش رقص این سیستم دیواری است که شما، ساکنین اروپا, امریکا و کانادا بر مردم ایران می کشید. برای شنیدن و دیدن " بیداد" واسطه نیازی نیست.

سایه

دی ماه هشتاد و چهار