Thursday

خسن و خسين هر سه دختران معاويه

خسن و خسين هر سه دختران معاويه


نمي دانم، حتما به گفته خانم عبادي كه در مصاحبه با راديو بي بي سي در جواب با جوان ايراني كه چه كنم تا جايزه نوبل بگيرم فرمود كه خوش بخت باش كه اين بالاتر از موفقيت است، اين از خوش بختي بو كه اون روز خاتمي را سوار پيكان آبي رنگ دولتي در كوچه ديدم و به دنبالش تفي كه بر زمين انداخته شد و اين كلام كه: شناختيش؟ عمامه اش را برداشته و مي گويد آقا مذاكره كنيم! تف به رويش بياد...

حتما حتما اين از بخت خوش بود و خبر نداشتم كه روزي كه در بوق و كرنا خاتمي خاتمي مي گفتند گوشه اي كز كرده بودم و درجواب دوستي كه سالها با دلار آشنايي داشت و ذوق زده از تغييراتي كه دارد پيش مي آيد، ناله ام را شنيد كه " عجب لوث مي كنند. انگار نه انگار اين شانزده هيجده سال جنايتي صورت نگرفته و ديگر گله اي دردي مرضي نيست...

حتما اين هم از بخت خوش است كه عكسهاي جوان ايراني مهابادي را ببيني به خشم بيايي و اينكه همين روزها كه شما، بله شما عالي جنابان اهل البته صد البته " پول تيك" مشغول مبارزه به دور از خشونتتان هستيد، جوان ديگري را از پا در آورند و انگار نه انگار. و اخبار باشد اعتصاب غذاي گنجي.

اين چند ساعت هم كه با ابتكار تارنماي ايرانيان عكسهايي از گنجي منتشر شد كه نكند بار خشونت بار بودن عكسهاي جوان مهابادي را بزدايد.

نمي دانم، حتما اين هم از بخت خوش است كه ببيني نازنين انسان دوستي قلم برداشته و با ريزه كاري مردم فهمي به بررسي مبارزه به دور از خشونت پرداخته، اما امان از اين بخت بد كه ماندم راستي اين مبارزه با " كه " هست؟ خط كجا كشيده مي شود؟ كه با نتيجه مركزيت دادن حركت روي اعتصاب غذاي گنجي بخت خوشم بيدار گشت كه چه نشستي؟ بدو و هر چه آب بدستت مي رسد با كاسه مبارزه به دور ازخشونت بريز بر آسياب معين ها، حزب توده ها، گنجي ها، كروبي ها، موسوي خوييني ها، عبادي ها، و صبر كنيد كم كم " ها، ها" پررنگ تري نيز پيدا مي شود... انگار نه انگار كه اين نگويم بيست و شش سال، همين پنج سال مبارزه بدور از خشونت كجا بود؟ چطور شد آقاي گنجي همين سه هفته پيش آمد بيرون، پيام رساند آقا موضع را راديكال كن، و البته كه صداي محذوفين باش، و خندان بعد از مصاحبه هاي البته مطبوعاتي بازگشت به زندان. و انگار نه انگار " ما" حافظه اي داريم، خاطره اي داريم و همين چند روز پيش اينها را ناظر بوديم، كه يكباره علم مرگ گنجي را بلند كردند كه اي ايها الناس بريزيد در خيابان. حتما اينها از بلندي بخت، ببخشيد" خوشي" بخت است، كه نيرو و توان راديوتلويزيونهاي سكني گزيده زير پاي فرشتگان، يكباره هر خبر، هر روشنگري را كنار بگذارند، و فرياد بر سر مردم بكشند كه بي غيرتها بريزيد تو خيابون...

اي بخت خوش، زيادي خوشي. بي صدايي فرزاد، مهرداد، منوچهر، احمد، اميد، و " مردم" را مي بيني و سرگرم بازي شدن اين جماعت را.

بگذريم از اين اصل كه غم رنج مردن يك انسان با روح و جان كلنجار مي رود، اما از سرزميني سخن مي راني كه آزادگانش بي هيچ فرصتي درجا كشته مي شوند، و سيستمي " قاتل" بر سرنوشتت حاكم گشته است. بگذاريد درد دلي كنم، اگر از خامنه اي ، رفسنجاني، لاريجاني، خميني، ... بيزارم از جماعتي كه يزدي، گنجي، باقي، حجاريان، عبادي، كروبي، معين، آقاجري...تشكيلش مي دهد حالم بد مي شود. از زندگي سير مي شوم. اين جماعت كه زير عباي خاتمي، همان دروغزن رياكاري كه از خوشي بخت مي دانم كه هست ، خزيده و اگر نام جبهه خردادشان ديگر خريداري ندارد به نام دموكراسي دو دستي بر نظامي چسبيده اند كه در هپروت اجنه مي توان نام نظامي برش نهاد.

نمي دانم اين نوشته دكتر رامين احمدي بر صفحه " برگزيدگان" گويا! بود كه ديگر عنان اختيار از دستم رها كرد. قدم به قدم، مرحله به مرحله،با گوشزد نمودن هدف، ابزار و اهميت زمان موضوع بغرنج رفتار( ببخشيد همان مبارزه خدا بيامرز را مي گويم) به دور از خشونت را بيان نموده است. در اين ابدا ايرادي نيست، اما وقتي اين نسخه براي مردمي ستم رسيده، و با احساسات و آگاهي شان بازي نموده وارد مي شود داستاني مي شود درام درام. منتهاي من همين ايراد است. اين هسته مركزي و نتيجه اينكه جرقه حركت از سمبلي چون گنجي زده شود. نوشتم دوست، هدف وسيله را توجيه نخواهد كرد. البته " هدف" داريم تا " هدف".

همين نكته همين جاست. اين رفتار بدور از خشونت در چه " دايره اي" صورت مي گيرد؟ اگر بين جناح بازنده انتخابات و برنده اين نمايش بوده كه " مردم" اين ميان با كل اين سيستم مشكل دارند. چرا براي چه هدفي از " مردم" مايه بيشتري طلب مي كنيد؟ آزادي، حق بيان، فريادي است در حلقوم تك تك افراد اين ملت. كاناليزه كردن آن ، بدين شكل، جز اثري منفي نتيجه اي نخواهد داشت. اگر منظورتان كنترل خشم مردم است، آنها خود آگاهترند. بگذاريد هر يك صدايي داشته باشند و از آنچه برشان مي رود بگويند. سانسور اين ظلم، يعني مرگ آزادي.

مسلما، آقاي موسوي خوييني ها به ديوان جنايي بين المللي دعوي مي برد، اما در " زمان حاضر" . و اين چه ظلم مضاعفي است كه بر مردم مي بريم؟ منادي آزادي مان همان گروه دو خردادي شدم سيلي است بر صورت من. حرف زياد است. كوتاه كنم. و بگويم اين نسخه چيدنها با شعار دموكراسي، آزادي وقتي ابزارش كساني باشند كه در اين سيستم بوده اند، حنايي است كه جز ريا محصولي نخواهد آورد.خاموش كردن صداي " شوانه" ها همان نيرنگي است كه " سيستم جمهوري اسلامي" مي خواهد. او همه چيز را براي خود مي داند: داعيه بردن، و زنداني تراشيدن را.


سايه سعيدي سيرجاني

تير هشتاد و چهار